سرخوردگی در معامله گری


این جمله شاید کلیشه ای به نظر برسد اما باید از اشتباهت مان در معامله گری درس بگیریم و آنها را جایی یاداشت کنیم تا دفعات بعدی آن خطا را دوباره تکرار نکنیم.می توان گفت برای تبدیل شدن به معامله گر حرفه ای در درجه اول نباید ضرر کنیم سرخوردگی در معامله گری و بعد به دنبال سود باشیم.

چگونه جلوی ضرر در بورس را بگیریم؟

برای موفق شدن در بورس در مرحله اول باید جلوی ضرر در بورس را گرفت و سپس برای سود کردن برنامه ریزی کرد. ما در این سلسله مطلب سعی داریم تا معامله گران را در جهت کاهش ضرر در بورس کمک کنیم. شما با خواندن این مطالب اشتباهات متداول معامله گران که باعث ضرر شان می شود را خواهید آموخت. امیدواریم که این مطلب معامله گران عزیز را در این راه بتواند کمک کند.

آنچه در این درس خواهید خواند:

ضرر کردن در بورس دلایل متفاوتی دارد. نمی توان یک سری دلایل را مشخص کرد و نسخه ای همه گیر برای معامله گران پیچید. ولی یک سری دلایل ضرر در بورس پر تکرار هستند که ما در این سلسله مطلب سعی در بازگو کردن آن برای مخاطبان عزیز کاریمو آکادمی را داریم:

ضرر در بورس تا کی؟

ضرر کردن در بورس بخشی از معامله گری می باشد و هیچ معامله گری نمی تواند ادعا کند که تا حالا ضرر نکرده است. نمی توان حتی این ادعا را کرد که با یک فرمول طلایی می توان جلوی ضرر کردن در بورس را گرفت. نکته مهم برآیند معاملات است که باید در نهایت در یک بازه سرخوردگی در معامله گری زمانی به فرض یک ساله مثبت باشد. و نکته دومی که برای مدیریت ضرر در بورس مهم است فهمیدن دلایل ضرر کردن و جلو گیری از تکرار آن است.

این جمله شاید کلیشه ای به نظر برسد اما باید از اشتباهت مان در معامله گری درس بگیریم و آنها را جایی یاداشت کنیم تا دفعات بعدی آن خطا را دوباره تکرار نکنیم.می توان گفت برای تبدیل شدن به معامله گر حرفه ای در درجه اول نباید ضرر کنیم و بعد به دنبال سود باشیم.

قانون ثروتمند شدن وارن بافت

ضرر در بورس برای معامله گر بار روانی منفی زیادی دارد. معامله گر بعد از چند ضرر پی سرخوردگی در معامله گری در پی احساس سرخوردگی و ناتوانی می کند. در حالی که ضرر کردن برای همه معامله گران اتفاق می افتد مهم درس گرفتن از ضرر ها برای جبران آن در آینده است.

خواندن این مطلب در درک بهتر بُعد روانی ضرر کردن شما را کمک میکند: تحمل زیان واقعی برای اجتناب از زیان روانی در بورس .

اگر ضرر کردید و از آن درس گرفتید شما در اصل پیروز هستید و لی اگر ضرر کردید و آن را گردن زمین و زمان انداختید ضرر بزرگتری در انتظارتان است.

از شکست هایتان درس بگیرید و با شجاعت از آنها بگذرید

یکی از خصوصیات بارز معامله گران موفق سرخوردگی در معامله گری این است که قادرند به سرعت از شکست های کوچک بگذرند و درصورتی که متوجه شوند یک سهم کارایی خودش را از دست داده است سریعا به سمت سهم های دیگر حرکت کنند.

در حالی که معامله گران نا موفق وقتی در سهمی ضرر میکنند دیگر قصد فروش سهم را ندارند سرخوردگی در معامله گری و فکر میکنند اگر صبر کنند سهم دوباره به قیمت خریدشان باز میگردد و آن وقت در قیمتی که خریده اند می فروشند و از سهم خارج می شوند. ولی این فکر کاملا اشتباه است و می تواند باعث از دست رفتن انگیزه و سرمایه شان در بازار شود.

ضرر در بورس با نظر وارن بافت

قبل از خواندن درس اول از این سلسله مطلب پیشنهاد میکنیم این مطلب را بخوانید: استراتژی معاملاتی چیست؟

کلام آخر:

ضرر در بورس عوامل متعددی دارد.از ریسک سیستماتیک گرفته تا عدم آگاهی خودمان و … . ولی یادتان باشد بزرگترین عامل ضرر در بورس خودمان هستیم. باید تحلیل های فنی و مهارت های رفتاری را آموزش ببینیم٬ تمرین کنیم و در نهایت با کنترل بر هیجانات وارد دنیای بورس شویم.

در این دروه ما می خواهیم درباره دلایل ضرر کردن در بورس با شما صحبت کنیم و به شما آموزش دهیم چطور می توان جلوی ضرر کردن در بورس را با انجام دادن اقداماتی در کلام ساده ولی در عمل مشکل گرفت.

علوم پزشکی همچنان بر مدار ناراستی و معامله گری!

اگر ثابت شود که در این صلح و سازش ها منافع و مصالح مردم قربانی خواسته های نامعقول، مصالح باندی نماینده و معامله گری رئیس دانشگاه شده باشد نه تنها باید خوشحال نبود بلکه باید از این موضوع نالید و به شدت گریست.

آنچه که در زیر آورده شده است یادداشت ارسالی مخاطبان تابناک کهگیلویه و بویراحمد است و این سایت محتوای آن را تایید یا تکذیب نمی کند. شما هم می توانید نظر خود را در تایید یا تکذیب این مطلب بیان کنید.

شوربختانه همچنان گوش سرخوردگی در معامله گری شنوایی برای شنیدن آنچه در دانشگاه علوم پزشکی یاسوج برمدار ناراستی و معامله گریست وجود ندارد.

اما نگارنده به زعم خود وظیفه می داند که این مسائل را که به صلاح سلامت مردم نیست پیگیری و رصد نماید،کژی ها را عیان کند هر چند که توفیقی در آن نباشد و ملال انگیز هم باشد.
"من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم/ تو خواه از سخنم پندگیر و خواه ملال"

در خبرهای این روزهای استان دیدیم و خواندیم که نماینده کهکیلویه بزرگ در چرخشی 180 درجه ای از مواضع قبلی خود نسبت به ریاست دانشگاه علوم پزشکی استان ، دکتر ایلامی و عملکرد کاری وی را اغراقانه ستود . عکس ها و تصاویری همراه با لبخند و روبوسی در جلوی دوربین ها ثبت شد و در رسانه‌های محلی با بهت و تعجب خاصی درج و مخابره گردید.

هر انسان سالم و به تبع آن نگارنده این مطلب نیز از این که دو انسان یا دو مسئول که ازهم کدورت و سوءتفاهماتی دارند نهایتاً اقدام به رفع کدورت ها و صلح سازش نمایندخوشحال و مسرور خواهد شد،
اما اگر ثابت شود که در این صلح و سازش ها منافع و مصالح مردم قربانی خواسته های نامعقول، مصالح باندی نماینده و معامله گری رئیس دانشگاه شده باشد نه تنها باید خوشحال نبود بلکه باید از این موضوع نالید و به شدت گریست.
شواهد ، تغییرات مدیریتی و اقدامات عملی دانشگاه در مدت اخیر حکایت از این دارد که مدیریت دانشگاه متاسفانه بر خلاف خواست و اراده مردم که آنرا در ۲۹ اردیبهشت ماه با صدای بلند اعلام و فریاد زدند اقدام به انجام تغییرات مدیریتی جدید در مجموعه مدیریتی دانشگاه بر وفق خواست و اراده نماینده کهگیلویه بزرگ نموده است.

مدیریت دانشگاه جهت سازش با نماینده مجلس و در واقع ساکت نمودن وی در انتقاد های تند،عریان ، ،توهین آمیز، و بی پرده ای که داشته اقدام به نصب فردی در یکی از معاونت های مهم و کلیدی به نام معاونت بهداشتی نموده است،که از قضا هیچ سنخیتی با این دولت ومانیفست آن ندارد.

شخصی که در این جایگاه منصوب گردیده از چهره های شناخته شده در جناح مقابل دولت بوده و هست این شخص با همچین پیشینه ای در واقع اعتقادی به سیاست‌ها ،برنامه‌ها و اولویت‌های دولت ندارد،که اگر داشت قطعاً در انتخابات اخیر در طیف جریان تحول خواه و هواخواه دولت تدبیر و امید اقدام به حمایت و فعالیت می‌نمود،ضمنا رزومه ،سابقه کاری و مدیریتی این شخص به گواه اکثر پرسنل ،حکایت از کمترین شایستگی علمی و تخصصی ویژه ای هست. بطوری که امدن ایشان با سرخوردگی و نارضایتی شدیدی در بین پرسنل همراه شد. که انعکاس زیادی هم در رسانه ها داشت .

"آفتاب آمد دلیل آفتاب"، این معاونت که با رانت صد درصدی نماینده مجلس منصوب گردید، به سرعت و بدون توجه به حواشی های ایجاد شده حول انتصابش، اقدام به انجام ماموریت ها و تغییراتی برای ترمیم رابطه و کدورت پیش آمده بین رئیس دانشگاه و نماینده نموده و با معرفی یکی از افراد منتسب به نماینده کهگیلویه بزرگ که سابقه مدیریتی نامطلوب و تنش آمیزی در شهرستان کهگیلویه و چرام دارد،به یکی از مدیریت های مهم مرکز بهداشت استان با عنوان مدیریت توسعه شبکه ها نمود ه است ، این انتصاب بدون لحاظ معیارهای عرفی،تخصصی و شایسته سالاری بوده،و تنها به دلیل راه حلی در حل پازل خواسته های جریانی نماینده کهگیلویه بزرگ بوده است.
لذا بر اساس مسائل پیشگفت،میطلبد راس مدیریتی استان و سایر مسئولین ذیربط نسبت به وضعیت موجود حساسیت لازم را به خرج داده ،جلوی این اوضاع نابسامان قد علم کرده و قطار از ریل خارج شده علوم پزشکی را به راه برگردانند که اگر غیر از این شود به بی انگیزگی و سرخوردگی شدید در طیف نیروهای متعهد که نهایت ان تهدید سلامت عمومی مردم هست ، منجر خواهد شد.

هفت ویژگی افراد واقع بین از دیدگاه مارک داگلاس

مارک داگلاس یکی از بزرگان دنیای معامله‌گری و از مهمترین افراد در حوزه روانشناسی بازار است. علاقه وی به معامله گری از دهه 70 میلادی آغاز شد و این علاقه او به بازارهای مالی و معامله‌گری سبب شد تا شغل خود در شرکت بیمه که درآمد بالایی هم در آنجا داشت، رها کند و به دنیای معامله‌گران بازارهای مالی بپیوندد. مارک در سال 1982 مربیگری معامله گران را آغاز کرد. وی به 8 کشور جهان و همچنین در سرتاسر ایالات متحده سفر کرد تا به معامله گران آموزش دهد که چگونه به طور مداوم موفق شوند.

zPwd3OxSr63MzIqUqGcLnNwPQuniATwvEKdvW5Oy.jpg

مارک داگلاس کتاب‌های متعددی در حوزه روانشناسی معامله‌گری تالیف کرده است و جزو اولین کتاب‌هایی هستند که صنعت سرمایه‌گذاری را به بازار معرفی می‌کنند که مهمترین آنها "معامله گری در ناحیه (Trading in the Zone)" و "معامله‌گر منضبط (The Disciplined Trader)" است. داگلاس پس از مشاهده رفتار معامله‌گران، سؤالات بسیاری ذهن وی را به خود مشغول کرد و او به این نتیجه رسید که پیش بینی جهت حرکت بازار، بسیار دشوارتر از آنچه است که افراد در خصوص آن بحث می‌کنند. همچنین متوجه شد بیشتر افراد صرفاً امیدوارند که بازار در جهت موردنظر آن ها حرکت کند و هیچ‌گونه تحلیل و پیش بینی‌ای از جهت بازار ندارند. این تفکر او سبب شد تا مارک داگلاس با خود متعهد شود که قبل از معامله، در حین معامله و پس از خروج از معامله، اقدام به نوشتن تمام افکار و تحلیل‌های خود کند و با به اشتراک گذاشتن این مطالب با سایر معامله‌گران باعث کمک به آنها برای دستیابی به نظم در حوزه روانشناسی معامله‌گری برای موفقیت‌های بیشتر در معاملاتشان شود.

در این مقاله به بررسی چند مورد از مهمترین ویژگی‌های معامله‌گران موفق از دید مارک داگلاس می‌پردازیم که این خصوصیات، شانس موفقیت آن‌ها را در دنیای معامله‌گری افزایش می‌دهد و اگر افراد هر یک از این موارد بیان شده را نداشته باشند باعث ضربه شدیدی در بازارهای مالی خواهد شد.

خود را تحت فشار خاصی برای انجام کارها نمی‌بینند.
در دنیای معامله‌گری نبایدهایی وجود دارد که جهت موفقیت در بازار مالی باید رعایت شوند. برای مثال: نباید از شرایط بیرونی تحت فشار بود. این فشارها باعث حواس پرتی و عدم تمرکز شده که برای بازار مالی اصلاً مناسب نیست. نباید برای معامله در بازارهای مالی از بخش منابع مازاد استفاده کرد. استفاده از بخش منابعی که به آن نیاز دارید باعث از بین رفتن تفکر درست و آرامش شما شده و این باعث ایجاد خطا در روند معامله‌گری شما خواهد شد. از سرمایه‌ای استفاده کنید که به آن نیاز ندارید تا در زمان افت و خیز بازار، باعث از بین رفتن تمرکز و ایجاد رعب و وحشت در شما نشود.

احساس ترس و اضطراب ندارند.
احساس ترس باعث ضعف در معامله خواهد شد. ترس با افزایش آسیب‌پذیری، نتایج منفی در پی خواهد داشت. داشتن آرامش مهم‌ترین فاکتور در معامله‌گری است، پس سعی کنید در زمان باز کردن معامله آرامش کافی داشته باشید، ترس را از خودتان دور کرده و با ذهنی عاری از تفکرات بی‌ارتباط معاملاتتان را انجام دهید.

✓ احساس سرخوردگی و سرشکستگی ندارند.
زمانیکه بازار باعث بازدهی و سود می‌شود، شخص دچار خود شیفتگی شده و از خود یک بت می‌سازد و دیگران را ترغیب به سپردن سرمایه‌شان به وی برای انجام معامله و اصطلاحاً سبدگردانی می‌کند. اما سویه مثبت بازار همیشگی نیست و با شروع ریزش بازار، وارد ضرر خواهید شد. این ضرر باعث ناراحتی و حس سرخوردگی در معامله گری سرخوردگی در شما خواهد شد. باید جلوی هر عاملی که باعث سرخوردگی و اضطراب در معامله‌گر می‌شود را گرفت و نیازی نیست از روی حس انسان ‌دوستانه یا از سر دلسوزی در روزهای خوب بازار برای شخص دیگری معامله انجام دهید که در زمان رکود بازار این منفی شدن در شما باعث ایجاد اضطراب و سرخوردگی شود.

✓ پذیرفته اند که هیچ چیز به خودی خود نه درست است، نه غلط.
همه چیز بستگی به شرایط دارد. همیشه شرایط بازار است که تصمیم‌گیرنده خواهد بود. باید بر اساس شرایط بازار عمل کرد و در عملکردتان باید انعطاف‌پذیر باشید. بالا و پایین بازار رو درک کنید و با شرایط پیش رو منطبق شوید.

✓ بازار را از زاویه دید کسی می‌بینند که هیچ معامله‌ای ندارد و هنوز وارد بازار نشده است.
مادامی که ناخواسته تعصب بی‌جا نسبت به سهمی پیدا کنید که آنرا دارید، در تلاش برای تحلیل سهم به نحوی که بالا برود خواهید بود و تحلیل‌هایتان را همیشه رو به مثبت‌اندیشی انجام خواهید داد. ولی اگر از دید شخصی بی‌طرف و کسی که سهم را ندارد و فقط به تحلیل آن می‌پردازد نگاه کنید، صعود و نزول سهم را بدرستی تشخیص خواهید داد. باید از دیدگاهی در بازار بود که اگر سهم را در قیمت پایین‌تر از قیمت خرید دیدید، اقدام به فروشش کنید تا از زیان بیشتر جلوگیری کرده باشید.

Ph9KEGmjaLlsfDIRzr29lSdUTZMcDG9oZFeXVCDw.png

✓ تمرکزشان نه روی سود و پول بلکه روی ساختار بازار است.
زمانیکه ذهنتان بجای ساختار بازار بر روی پول باشد، تمرکز از هم می‌پاشد ولی اگر تمرکز خود را بجای بالا و پایین شدن سود و زیان بر روی پلنی که چیده‌اید بگذارید، قطعا نتیجه درستی خواهید گرفت. مثلاً شخصی حساب متاتریدر خود را باز می‌کند و پوزیشن‌های باز خود را در سود 800 دلاری می‌بیند که باعث خوشحالی آن فرد می‌شود. حساب را می‌بندد و چند ساعت دیگه به حسابش رجوع می‌کند، اینبار سرخوردگی در معامله گری بجای 800 دلار ، 300 دلار در سود است و 500 دلار از سودش کم شده است. اولین موردی که به ذهنش خطور می‌کند این است که ای کاش که همان موقع با 800 دلار پوزیشن خود را می‌بستم. ای کاش شناسایی سود می‌کردم. ای کاش. .

این کاش‌ها باعث عصبی شدن شخص شده و دلیلش تمرکز بیش از حد او به پول است. وقتی شما با پلن وارد معامله شوید برای معامله حد سود و حد زیان تعیین می‌کنید، پس نباید نگران این بالا و پایین شدن‌ها بود. هیچ سهمی یکجا بازدهی نخواهد داد و برای رسیدن به هدف تلرانس‌هایی خواهد داشت. معامله‌گری موفق است که ذهنش را بجای سود و زیان، متمرکز به ساختار کند.

✓ چیزی که بازار به آن‌ها می‌گوید را تشخیص می‌دهند و به آن عمل می‌کنند.
همیشه حرف راست را بازار می‌زند. هرچه که بازار به ما می‌گوید را باید انجام داد. برای مثال در تحلیل سهمی را ارزان‌تر از ارزش ذاتی‌اش می‌بینید ولی سهم با افت قیمت روبرو می‌شود ولی همچنان اصرار به ارزنده بودنش دارید. یک جای کار می‌لنگد. در بعضی از سیستم‌های معاملاتی، سیستم ورود پله‌ای داریم (مارتینگل یا کم کردن میانگین که استراتژی خاص خود را دارند) یعنی به شما می‌گوید که به فرض مثال اگر سهمی را در قیمت 1000 تومان خریدید، پله بعد را در 900 تومان و پله بعد را 800 تومان خرید انجام دهید. در سه پله خرید، بازار برمیگردد و شما با سود از معامله خارج می‌شوید. اگر دیدید که قیمت پله اول مثلاً 1000 تومان و و قیمت پله دوم 100 تومان هست، نشان دهنده ایراد در یک جای معامله‌گری شماست. هر زمان که به چنین موردی برخوردید، از جملات کلیشه‌ای مانند بازار اشتباه می‌کند، بازار دروغ می‌گوید و غیره استفاده نکنید. بازار هیچوقت اشتباه نخواهد کرد. این شما هستید که اشتباه کرده‌اید. باید از تحولات داخل بازار حداکثر استفاده را برد.

کلام آخر: مانند یک پزشک، در خودتان جستجو کنید و ضعفتان را پیدا کنید و این هفت فاکتور را در خود اصلاح کنید. مادامیکه به سطح بالایی در بازارهای مالی رسیدید، بازار برایتان لذت دیگری خواهد داشت. به بازار از دید یک فرد خبره نگاه کنید تا موفقیت و سود برایتان حاصل شود.

آموزش تحلیل تکنیکال با الگوهای هارمونیک برای سرمایه گذاری در بازارهای مالی – تکمیلی

آموزش تحلیل تکنیکال با الگوهای هارمونیک برای سرمایه گذاری در بازارهای مالی – تکمیلی

در آموزش تکمیلی قصد داریم الگوهای هارمونیک پیچیده‌تری را که در بازارهای مالی به دفعات تشکیل می‌شوند، تشریح کنیم. معامله‌گران باید با ماهیت و قابلیت‌های روش‌های تکنیکال و میزان کارایی و اثربخشی آن‌ها آشنایی داشته باشند، چرا که عدم درک صحیح از چگونگی تشکیل الگوهای تکنیکال و میزان موفقیت هر الگو، خود می‌تواند باعث خستگی، استرس بیش از حد و در نهایت سرخوردگی و خروج ناخواسته از بازار مالی شود.

آموزش تحلیل تکنیکال با الگوهای هارمونیک برای سرمایه گذاری در بازارهای مالی – تکمیلی

دکتر محمد صفار

تحلیل‌گر بازارهای مالی

ایشان به مدت هفت سال در بازارهای مالی خارجی فعال بوده و نتایج تجربه و دانش خود را در قالب دوره‌های مختلف تکنیکال، فاندامنتال، مدیریت سرمایه و روانشناسی در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهند.

توضیحات تکمیلی

در آموزش تکمیلی قصد داریم الگوهای هارمونیک پیچیده‌تری را که در بازارهای مالی به دفعات تشکیل می‌شوند، تشریح کنیم. در راستای تحقق این هدف، تلاش می‌شود با ذکر مثال‌های متعدد که برگرفته از الگوهای تشکیل شده در سهام های متفاوت است، تصویر کامل‌تر و ملموس‌تری از ماهیت الگوها در بازار را ترسیم کنیم، قبل از این لازم است معامله‌گران با ماهیت و قابلیت‌های روش‌های تکنیکال و میزان کارایی و اثربخشی آن‌ها آشنایی داشته باشند، چرا که عدم درک صحیح از چگونگی تشکیل الگوهای تکنیکال و میزان موفقیت هر الگو خود می‌تواند باعث خستگی، استرس بیش از حد و در نهایت سرخوردگی و خروج ناخواسته از بازار مالی شود.
پس از تکمیل الگوهای هارمونیک، در دو فصل انتهایی با رویکردی جدید آشنا می شویم. این رویکرد شاید در واقع شالود نگرش یک معامله گر موفق به بازارهای مالی باشد. ما می دانیم که پلتفرم‌های معاملاتی مختلف مجموعه‌ای از الگوهای هارمونیک را به صورت پیش‌فرض تعریف کرده‌اند و معامله‌گران به راحتی می‌توانند با مراجعه به آن‌ها طیف وسیعی از الگوها را در بازار شناسایی کنند، ولی آیا به راستی این مسیر می‌تواند راه‌حلی مشخص برای سود دائمی معامله‌گران باشد؟ این موضوعی است که در انتهای این فرادرس به همراه مثال‌های کاربردی تشریح خواهد شد.

پنج گام هر معامله گر موفق

این اولین گامی است که بر می دارید هنگامی که شروع به معامله گری در بازارهای مالی می کنید. شما می دانید که این یک راه خوب برای پول درآوردن است چرا که شما خیلی در مورد آن شنیده اید و اینکه افراد زیادی در آن میلیونر شده اند. متاسفانه، درست مانند زمانی که می خواهید رانندگی یاد بگیرید فکر می کنید که آسان خواهد بود، مگر چقدر می خواهد سخت باشد؟ قیمت یا بالا می رود یا پایین، پس چه راز بزرگی می تواند وجود داشته باشد، بزن بریم پول در بیاریم!

متاسفانه درست مانند زمانی که اولین بار پشت ماشین می نشینید، سریعا می فهمید که هیچ ایده ای ندارید که چه باید بکنید. معاملات زیادی انجام می دهید و ریسک های زیادی می کنید. وقتی وارد یک معامله می شوید بازار در خلاف جهت شما بر می گردد بنابراین شما دوباره خلاف جهت وارد می شوید و بازار دوباره بر می گردد … و دوباره، و دوباره.

شما ممکن است یک موفقیت اولیه داشته باشید، که این حتی بدتر است، چرا که به مغزتان می گوید این واقعا ساده است و شما شروع به ریسک بیشتر می کنید.

برای اینکه ضررها را جبران کنی هربار که می خواهید وارد معامله شوید حجم را دوبرابر میکنید. این کار بعضی وقت ها جواب می دهد ولی در بیشتر موارد آسیب جدی به شما می زند. در این مرحله شما کاملا نسبت به بی کفایتی خود در معامله گری بی توجه هستید. این مرحله ممکن است یک یا دو هفته طول بکشد ولی بازار معمولا سریع است و شما وارد مرحله بعد می شوید.

گام دوم: آگاهی از بی کفایتی

مرحله دوم جایی است که شما می فهمید معامله گری به این سادگی ها هم نیست و شما احتمالا باید یک سری کارهایی انجام دهید. شما آگاهانه می فهمید که یک معامله گر بی تجربه هستید. شما مهارت یا بینش کافی برای سوددهی مستمر ندارید.

شما آماده می شوید که کلی سیستم و کتاب تهیه کنید، و تمام وب سایت ها از سراسر دنیا را بخوانید. و جستجوی خود را برای یافتن سیستم جادویی آغاز می کنید. در این دوره شما شبیه کوچ نشینان خواهید بود، شما دائما در حال پریدن از این روش به آن روش به صورت روزانه یا هفتگی هستید و هیچ سیستم را به مدت کافی تست نمی کنید که ببینید آیا واقعا جواب می دهد یا خیر. هر بار که با اندیکاتور تازه ای آشنا می شوید به وجد می آیید که این همان چیزی بود که دنبالش می گشتم.

شما سیستم های اتوماتیک را سرخوردگی در معامله گری در متاتریدر تست می کنید، شروع می کنید به کار کردن با میانگین های حرکتی، خطوط فیبوناچی، مقاومت ها و حمایت ها، پیوت ها، فراکتال ها، واگرایی ها، DMI، ADX و صدها چیز دیگر به امید یافتن سیستم جادویی. شما دائما در حال جستجوی قله و کف حرکت ها هستید و می خواهید نقطه دقیق بازگشت را با اندیکاتورهای خود بیابید و در نهایت خود را در میان معاملات ضررده می بینید و حتی حجم آنها را اضافه می کنید چرا که مطمئن هستید تحلیلتان درست است.

پنج گام هر معامله گر موفق

شما وارد فروم ها و چت روم ها می شوید و می بینید معامله گران دیگر در حال سود کردن هستند و می خواهید بدانید چرا شما نمی توانید. کلی سوال می پرسید، بعضی از آنها انقدر احمقانه هستند که وقتی به آن زمان برگردید تعجب می کنید. در نهایت شما به جایی می رسید که می گویید تمام افرادی که می گویند ما موفق هستیم دروغگو هستند. آنها نمی توانند آن مقدار که می گویند درآمد داشته باشند چرا که شما مطالعه کردید و نتوانستید. شما به اندازه آنها می دانید پس آنها دروغ می گویند. ولی روزها می گذرد و آنها آنجا هستند و حساب هایشان درحال افزایش است درحالی که شما ضرر می کنید.

شما مثل یک پسر بچه عمل می کنید. معامله گران موفق به شما به رایگان پند می دهند ولی شما یک دنده هستید و فکر می کنید همه چیز را می دانید. شما هیچ نصیحتی را نمی پذیرید و معاملات بیش از حد روی حسابتان انجام میدهید با آنکه همه به شما می گویند از روی عصبانیت این کار را می کنید ولی شما بهتر می دانید. در ادامه شما پیشنهاد های معاملاتی دیگران را هم مدنظر قرار می دهید ولی برایتان جواب نمی دهد و برای تهیه سیگنال پول می دهید ولی باز هم ضرر می کنید.

این مرحله ممکن است سالیان سال ادامه پیدا کند. در حقیقت با توجه به تجربه شخصی و صحبتی که با معامله گران دیگر شده، این مرحله به راحتی بیش از یک سال تا نزدیک ۳ سال ممکن است ادامه پیدا کند. همچنین این مرحله ای است که احتمالا شما به خاطر سرخوردگی محض این کار را رها خواهید کرد.

حدود ۶۰ درصد معامله گران تازه کار فارکس در ۳ ماه اول این کار را رها می کنند که البته این چیز خوبی است اگر قرار بود همه موفق شوند که همه ما میلیونر بودیم. ۲۰ درصد دیگر تا یک سال ادامه می دهند و سپس در ناامیدی ریسک هایی می کنند که مطمئنا حسابشان را نابود می کند که البته این اتفاق می افتد. و چیزی که ممکن است شما را شگفت زده کند این است که ۲۰ درصد دیگر حدود ۳ سال در این بازار باقی می مانند و فکر می کنند که دیگر به نقطه امن رسیدند ولی حتی بعد از ۳ سال تنها ۵ تا ۱۰ درصد باقی می مانند و شروع می کنند به کسب درآمد واقعی و ثابت.

به هر حال اینها آمار واقعی هستند، نه حدس هایی که از ذهنم آمده، پس اگر ۳ سال است که در بازار هستید فکر نکنید که دیگر به نقطه امن رسیدید.

افراد زیادی با من بر سر این زمان ها بحث کردند، و نکته جالب اینکه هیچکدامشان بیشتر از ۳ سال معامله گری نکردند، اگر شما فکر می کنید که بیشتر می فهمید از کسی که بیشتر از ۵ سال است که معامله گری می کند بپرسید چه مقدار زمان برده تا معامله گر حرفه ای شوید. مسلما استثناهایی هم وجود دارد ولی من تا به حال ندیدم.

در نهایت شما شروع به بیرون آمدن از این مرحله می کنید. شما احتمالا بیش از آن چیزی که فکرش را می کردید از زمان و پول صرف آن کردید. احتمالا ۲ یا ۳ حساب بزرگ را از دست داده اید و چند بار رهایش کردید ولی معامله گری دیگر در خون شماست.

یک روز، در یک لحظه شما وارد مرحله سوم می شوید.

گام سوم: لحظه اکتشاف

در پایان مرحله دوم شما شروع می کنید به فهمیدن اینکه، چیزی که تفاوت ایجاد می کند سیستم معاملاتی شما نیست. شما می فهمید که حتی با یک میانگین حرکتی ساده هم می توان پول درآورد اگر از لحاظ روانی و مدیریت سرمایه درست عمل کنید. شما شروع می کنید به خواندن کتاب هایی در زمینه روانشناسی معامله گری و شخصیتی که در آن کتاب ها بیان می شود را در خود می بینید و نهایتا لحظه اکتشاف فرا می رسد.

لحظه اکتشاف باعث ایجاد ارتباط نورونی جدید در مغز می شود. شما ناگهان می فهمید که نه شما و نه هیچ کس دیگر نمی تواند به درستی پیش بینی کند ۱۰ ثانیه دیگر چه اتفاقی در بازار می افتد چه برسد به ۲۰ دقیقه دیگر.

با توجه به درک این موضوع، شما دیگر برایتان مهم نیست دیگران چه فکری می کنند، این خبر خاص چه تاثیری می گذارد، و آن اتفاق چه تغییری در بازار ایجاد می کند. شما تبدیل به شخصی مستقل با روش معاملاتی خاص خود می شوید.

شما شروع به کار کردن با تنها یک روش معاملاتی می کنید که در وجودتان ذوب شده، احساس خوشحالی می کنید و حد ریسک خود را تعیین می کنید.

شما شروع می کنید به انجام هر معامله ای که سیستم معاملاتی به شما نشان می دهد و درصد موفقیت خوبی هم دارد. وقتی معامله در ضرر می رود شما عصبانی نمی شوید چرا که می دانید شما نمی توانید ۱۰۰ درصد درست پیش بینی کنید، و ایراد از شما نیست. معامله بعدی یا معامله بعد از آن درصد موفقیت بیشتری دارد چرا که شما میدانید سیستمتان کار می کند.

بررسی موفقیت تک تک معاملات را متوقف می کنید و شروع به نگاه به نتایج هفتگی یا ماهیانه می کنید چرا که می دانید یک معامله ضرر ده باعث نمی شود که سیستم معاملاتی شما ضعیف باشد.

شما در یک لحظه می فهمید که معامله گری تنها در مورد یک موضوع است – ثبات در لبه معاملاتی شما (فراچارت: اصطلاح trading edge را خیلی ساده بخواهیم تعریف کنیم به معنای شرایط و استراتژی ورود و خروج از معاملات می باشد) و نظم در انجام همه معاملاتی که سیستم معاملاتی شما سیگنال می دهد چرا که احتمال موفقیت به نفع شماست.

در مورد مدیریت سرمایه، لوریج مناسب، ریسک و غیره می آموزید و در این زمان کاملا در آن حل می شوید و یک سال قبل را بیاد می آورید که افرادی همین نصیحت ها را با خنده به شما می کردند. آن زمان شما آماده نبودید، ولی الان هستید. لحظه اکتشاف زمانی حاصل می شود که شما واقعا بپذیرید که نمی توانید بازار را پیش بینی کنید.

گام چهارم: شایستگی خودآگاه

شما هر زمان که سیستمتان می گوید وارد معامله می شوید. شما ضرر را به راحتی همانند زمانی که سود می کنید می پذیرید.

می گذارید معاملات در سودتان به سوی هدف تعیین شده بروند و ریسک هایش را هم می پذیرید چرا که می دانید سیستمتان بیشتر سود می دهد تا ضرر و وقتی معامله در ضرر می رود شما به راحتی آن را می بندید.

شما الان در نقطه ای هستید که در اکثر روزها سر به سر هستید، شما هفته هایی دارید که ۱۰۰ دلار سود کردید سرخوردگی در معامله گری و هفته هایی که ۱۰۰ دلار ضرر کردید – به طور کلی سر به سر هستید و ضرر نکردید. شما اکنون آگاه هستید که معاملاتی انجام میدهید که عموما خوب هستند. شما هنوز باید روی سیستمتان کار کنید ولی همین طور که ادامه میدهید شما شروع می کنید به اینکه به صورت ثابت بیشتر سود کنید تا ضرر.

روز را با ۲۰ دلار سود شروع می کنید، در ادامه ۳۵ دلار ضرر می کنید و هیچ احساس ناراحتی از آن ندارید چرا که می دانید دوباره این پول به شما بر می گردد. شما حالا شروع می کنید به پول درآوردن هر هفته به صورت ثابت، یک هفته ۲۵ دلار، یک هفته ۵۰ دلار و …

این مرحله حدود ۶ ماه طول می کشد .

پنج گام هر معامله گر موفق

گام پنجم: شایستگی ناخودآگاه

دیگر همه چیز عالی است. درست مانند رانندگی کردن، هر روز پشت میزتان می نشینید و معامله می کنید. شما همه چیز را سرخوردگی در معامله گری به صورت ناخودآگاه انجام می دهید. در حالت اتوماتیک قرار گرفته اید. شما شروع می کنید به انجام معاملات بزرگ و در یک روز ۲۰۰ پیپ میگیرید و این شما را بیشتر از اینکه یک پیپ گرفته باشید خوشحال نمی کند.

شما افراد تازه کار را در فروم ها می بینید که داد می زنند: “برو دلار برو” مثل اینکه سوار بر اسب هستند و می خواهند مسابقات ملی را برنده شوند. شما خودتان را در آن ها می بینید البته خیلی سال پیش.

این است سر منزل مقصود در معامله گری، شما در کنترل احساسات خود استاد شده اید و حالا یک معامله گر موفق هستید با حسابی که به سرعت در حال افزایش است.

معامله گری دیگر برای شما هیجان انگیز نیست، در واقع می توان گفت کمی خسته کننده است، مانند هر چیز دیگر در زندگی که در آن استاد می شوید و یا به عنوان شغل انجام می دهید، بعد از مدتی خسته کننده می شود. شما دارید کارتان را انجام می دهید.

شما تمام مدت به دنبال اصلاح سیستم معاملاتی خود هستید که بیشترین سود را ببرید در حالی که ریسک خود را افزایش نمی دهید. سیستم معاملاتی شما تغییر نمی کند، فقط در حال بهتر شدن است. این همان چیزیست که به آن می گویند: “شهود”.

شما حالا با سری برافراشته می توانید بگویید که یک معامله گر حرفه ای هستید، البته در واقع انقدر هم برایتان مهم نیست که به همه بگویید چرا که این هم یک شغل است مانند شغل های دیگر.

امیدوارم از خواندن این مقاله که سفری بود به ذهن یک معامله گر لذت برده باشید و همچنین نکات مفیدی به دست آورده باشید.

به یاد داشته باشید تنها ۵ درصد موفق می شوند، ولی دلیل آن توانایی آنها نیست بلکه پافشاری آنها و توانایی آنها در تغییر ادراک و الگوهای قدیمی است چرا که با تجربه ای جدید مواجه می شوند که کاملا با تجربیات و الگوهای قدیمی شکل گرفته در مغزشان متفاوت است.

بازندگان افرادی هستند که می خواهند سریع پولدار شوند ولی بعد از حضور در بازار بعد از ۶ ماه چشم بندی به چشم خود می زنند که نمی توانند واقعیت ها را ببینند، و می گویند من به این روش می خواهم ببینم و همین درست است و حاضر به پذیرش اطلاعاتی که باعث تغییر دیدگاهشان میشود، نیستند.

من خوشحالم که به شما بگویم که من هم با طرز تفکر “پولدار شدن سریع” وارد معامله گری شدم. ولی الان معامله گری را “پولدار شدن آهسته” می بینم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.