۴ کندلی که در این مطلب معرفی کردیم مشابه یک دیگر هستند و تفاوت های اندکی دارند.شکل آنها بطور خلاصه بصورت زیر است:
الگو های بازگشتی کندل استیک
همانطور که در مطالب قبل گفتیم الگوهای شمعی از کنار هم قرار گرفتن کندل استیک ها با شرایط ویژه تعریف می شوند،تعداد کندل استیک ها در الگو ها معمولا بین ۱ تا ۵ کندل است.الگوهای شمعی به دو دسته بازگشتی و ادامه دهنده تقسیم می شوند که هرکدام از این دسته ها نیز دو نوع صعودی و نزولی را دارا می باشند.
تشخیص الگو ها و استفاده از آنها بسیار وابسته به روندقبل از خود است برای مثال الگوی بازگشتی صعودی قطعا باید پس از یک روند نزولی باشد یا الگوی ادامه دهنده ی نزولی بعد از روند نزولی ظاهر می شود پس باید برای بهره بردن از این الگوها باید به مباحث روند و تشخیص آن مسلط باشید.
الگوی چکش یا همر:
الگوی چکش یک الگوی تک کندلی قدرتمند است که در انتهای روند نزولی سیگنال بازگشت قیمت را می دهد.کندل این الگو از یک بدنه بسیار کوچک در بالاترین قسمت شمع و یک سایه پایینی بلند تشکیل شده.صعودی یا نزولی بودن این کندل اهمیت زیادی ندارد اما صعودی بودن آن نشانه قدرتمند بودن الگو می باشد. این الگو دارای سایه بالایی نمی باشد اما اگر این سایه وجود داشته باشد بسیار کوچک است.
الگوی چکش معکوس:
این الگو هم مانندالگوی چکش باید در انتهای یک روند نزولی ظاهر شود و یک الگوی بازگشتی است امابرخلاف الگوی چکش دارای سایه بالایی بسیار بلند و فاقد سایه پایینی (یا سایه کوچگ)است،بدنه اصلی این الگو هم در قسمت پایینی کندل قرار میگیرد و طول کمی دارد.صعودی و نزولی بودن کندل اهمیت زیادی ندارد اما صعودی بودن آن نشان از قدرت بیشتر آن دارد همچنین اگر قیمت پایانی کندل بعدی بالا تر از قیمت پایانی کندل چکش معکوس قرار گیرد تاییدی بر تشخیص درست این الگو است و قدرت بازگشتی آن را نشان می دهد.
الگوی مرد دار آویخته:
الگوی مرد دار آویخته یک الگوی ۱ کندلی بازگشتی است که در انتهای روند صعودی ظاهر می شود وسیگنال بازگشت قیمت را می دهد. شکل ظاهری این کندل کاملا مشابه الگوی چکشی است با این تفاوت که در انتهای روند صعودی قرار می گیرد یعنی کندل الگوی مرد دار آویخته تشکیل شده از سایه پایینی بسیار بلند و بدنه اصلی که در بالای شمع قرار گرفته و فاقد سایه بالایی (یا سایه بسیار کوچک)است.صعودی یا نزولی بودن کندل اهمیت چندانی ندارد اما نزولی بودن آن نشانگر قدرت الگو است.
مرد به دار آویخته
الگوی ستاره ثاقب (شوتینگ استار):
این الگو هم یک الگوی ۱ کندلی است و در انتهای روند صعودی ظاهر می شود. شکل ظاهری آن کاملا مشابه چکش معکوس است تنها با این تفاوت که در انتهای روند صعودی قرار می گیرد.
پس ستاره ثاقب دارای سایه بالایی بسیار بلند و بدنه نسبتا کوتاهی است که در قسمت پایینی شمع قرار می گیرد همچنین فاقد سایه پایینی است.صعودی و نزولی بودن کندل اهمیت چندانی ندارد اما نزولی بودن آن نشانگر قدرت آن است.پایین تر بودن قیمت نهایی کندل بعدی تایید کننده ی این الگو است.
۴ کندلی که در این مطلب معرفی کردیم مشابه یک دیگر هستند و تفاوت های اندکی دارند.شکل آنها بطور خلاصه بصورت زیر است:
الگوی کمربند نزولی:
این الگوی کمیاب در انتهای روند های صعودی پدیدار می شود و یک الگوی بازگشتی کندل استیک است.
الگوی کمربند تک کندلی است و در انتهای روند صعودی با گپ رو به بالا باز می شود اما قیمت آن در ادامه کاهش یافته و بدون اینکه سایه بالایی داشته باشد با کاهش قیمت بدنه ای بزرگ را شکل می دهد،اگراین بدنه گپ و شکاف را پر نماید سیگنالی برای آغاز روند نزولی است.
الگوی کمربند نزولی
الگوی کمربند صعودی:
الگوی کمربند صعودی نیز یک الگوی بازگشتی و تک کندلی است که در انتهای روند نزولی ظاهر می شود.
الگوی کمربند صعودی به این صورت است که در روند نزولی قیمت اولیه کندل با گپ رو به پایین باز می شود اما در ادامه با رشد قیمت سایه بلند پایینی نداریم و با تشکیل یک بدنه بزرگ و بسته شدن قیمت در نزدیکی حداکثر قیمت کندل می توانیم این کندل را به عنوان الگوی کمربند صعودی بررسی کنیم.
اگر سایه و بدنه این کندل گپ رو به پایین را پوشش دهد می تواند سیگنالی برای شروع روند صعودی باشد.
الگوی کمربند صعودی
الگوی کمربند صعودی و نزولی
الگوی شکست نزولی:
الگوی شکست نزولی الگویی بازگشتی و ۵ کندلی است که در انتهای روند صعودی ظاهر می شود. در این الگو کندل اول صعودی و بلند است. کندل دوم با شکافی بالاتر از کندل اول شکل می گیرد و صعودی است اما کوتاه است، کندل ۳ (گاهی اوقات نزولی) و ۴ نیز کوتاه و صعودی هستند و به ترتیب بالاتر از یک دیگر قرار می گیرند و اما کندل ۵ نزولی و بلند است و قیمت پایانی آن در محدوده بین شکاف کندل اول و دو بسته می شود.
در واقع کندل اول که صعودی و بلند است و گپ رو به بالای بعد از آن نشان از روند صعودی است اما کوتاه بودن کندل های ۲ و ۳ و ۴ نشانه ی قدرتمند نبودن روند صعودی و احتمال کاهش قیمت را نشان می دهند که با پدیدار شدن یک کندل نزولی بلند این فرضیه قدرت بیشتری پیدا می کند و سیگنالی برای شروع یک روند نزولی را به ما می دهند.
الگوی شکست نزولی
الگوی شکست صعودی:
الگوی شکست صعودی نیز یک الگوی بازگشتی و ۵ کندلی است که در انتهای روند نزولی مشاهده می شود.
الگوی شکست صعودی به این صورت است که کندل اول یک کندل نزولی و بلند است و کندل دوم با شکافی پایین تر از کندل اول شکل می گیرد که نزولی و کوتاه است،کندل های ۳(گاهی اوقات صعودی) و ۴ نیز کندل هایی نزولی و کوتاه هستند که قیمت های پایانی آنها به ترتیب پایین تر از یکدیگر قرار می گیرند اما کندل ۵ یک کندل صعودی بلند است که شکاف اولیه را پوشش می دهد و قیمت نهایی آن در حدود شکاف بین کندل ۱ و ۲ است.
در واقع کندل ۱ که نزولی و بلند است . شکاف بعد از آن نشانه ی یک روند نزولی است اما کندل های ۲ و ۳ و ۴ که کوتاه هستند حاکی از ضعف روند هستند و ظهور یک کندل صعودی بلند تاییدیه ای بر این امر است که روند صعودی شکل خواهد گرفت.
آموزش روش معامله با چکش Hammer | الگوی کندل استیک همر
کندل استیک چکش الگویی است که با بازارهای مختلف مالی کار میکند. این الگو یکی از الگوهای محبوب کندل استیک است که معامله گران برای سنجش احتمال بروز پیامدها در زمان بررسی تغییرات قیمت استفاده میکنند.
الگوی کندل استیک چکش همراه با دیگر روشهای معاملاتی همچون تحلیل فاندامنتال و دیگر ابزارهای تحلیل بازار دیدگاههایی را در مورد فرصتهای معاملاتی فراهم میکند. این مقاله الگوهای کندل استیک چکش و نحوه خواندن آنها میپردازد.
آموزش جذاب ارزهای دیجیتال توسط مجموعه مدرسان پیشتاز با مدرک سازمان فنی و حرفهای، برای اطلاعات بیشتر به لینک مراجعه کنید.
نحوه عملکرد کندل استیکها:
در یک نمودار بر اساس بازه زمانی انتخابی شما، هر کندل به یک دوره مربوط میشود. اگر شما به یک نمودار روزانه نگاه کنید، هر کندل یک روز از فعالیت معاملاتی را نشان میدهد. اگر شما به نمودار چهار ساعته نگاه کنید، هر کندل 4 ساعت معامله را نشان میدهد.
هر کندل استیک یک قیمت باز شدن و یک قیمت بسته شدن دارد که بدنه کندل را شکل میدهند. همچنین آنها یک wick(سایه) دارند که بالاترین و پایینترین قیمت را در آن دوره نشان میدهند.
الگوی کندل استیک چکش:
کندل استیک چکش زمانی شکل میگیرد که یک کندل یک بدنه کوچک و یک سایه پایینی بلند داشته باشد. سایه باید حداقل اندازهای دو برابر بدنه کندل داشته باشد. سایه پایینی بلند نشاندهنده این موضوع است که فروشندگان پیش از اینکه خریداران قیمت را تا بالای قیمت باز کردن بالا ببرند، قیمت را کاهش دادهاند.
در زیر قیمت باز کردن (1)، قیمت بستن (2) و سقفها و کف هایی که سایه را تشکیل میدهند را مشاهده میکنید.
کندل های شمعی CANDLESTICK
کندل های برگشتی را آموزش خواهید دید .در این مطلب آموزشی به علت استفاده عموم از کندل های شمعی به آن می پردازیم و الگوهای مهم آن را هم عرض می کنیم که می توانید از آنها در انواع نمودارها، مانند فارکس و بورس استفاده کنید. حتما برای شما هم سوال شده است که با وجود نمودارهای میله ای و خطی و . چرا بیشتر تحلیلگران از کندل استیک استفاده می کنند؟ زیاد شما را وارد حاشیه نمی کنم و با طولانی کردن مطلب ذهن شما را خسته نخواهم کرد، پس خیلی خلاصه جواب این سوال را به شما می رسانم . دلیل آن این است که، کندل استیک داده هایی را روی نمودار به ما نشان می دهد که سایر نمودار ها این مزیت را ندارند، همچنین به دلیل داشتن بدنه در کندل ها می توانیم آنها را بهتر آنالیز کرده و برای آنها انواع الگوها را در نظر بگیریم .
کندل ها نمایش دهنده روان معامله گران است و با یادگیری این علم قدرت بر پیش بینی روان معامله گران پیدا کرده و در نتیجه آینده بازار را پیش بینی خواهید کرد.
برای مثال به نمودار خطی زیر دقت کنید:
همینطور که می بینید در این نمودار فقط یک خط وجود دارد و حرکت قیمت را فقط بر اساس آخرین قیمت ها می بینیم. ولی در کندل ها، شما 4 ویژگی مختلف را در اختیار خواهید داشت.یعنی با یک نگاه شما هم قیمت آخرین معامله را دارید، هم قیمت اولین معامله ای که انجام شده، هم متوجه می شوید در آن تایم بالاترین نرخ معامله چقدر بوده و هم متوجه می شوید پایین ترین نرخ معامله چقدر بوده است. پس شما چهار داده مهم را در این کندل ها به شکل زیر خواهید داشت .
قیمت باز شدن ( OPEN )
قیمت بسته شده ( CLOSE )
بالاترین قیمت ( HIGH )
پایینترین قیمت ( LOW )
کندل ها از نظر (رنگ و حرکت قیمتی) به دو دسته تقسیم می شوند:
کندل های صعودی
کندل های نزولی
به زبان ساده تر اگر open ما پایین باشد و close ما بالا ، حرکت ما رو به بالا بوده و کندل ما صعودی است.
و اگر open قیمت بالا باشد و close پایین ، حرکت ما به سمت پایین بوده، پس کندل ما نزولی است.
کندل های صعودی رنگ سبز دارند
و کندل های نزولی رنگ قرمز
که از طریق تنظیمات نرم افزارها قابل تغییر است. خوب حالا شاید برای افراد حرفه ای تر از شما این سوال بوجود بیاید که همین داده ها را نمودار میله ای هم به ما می رساند، پس چرا همه از کندل ها استفاده می کنند؟
اگر اوایل مقاله خوانده باشید به این موضوع اشاره کردیم و آن ساختن الگوهای مختلف بخاطر داشتن بدنه در کندل ها است. شاید بعد ها برای شما سوال باشد، اصلا چه نیازی به الگو است؟
پس اجازه دهید همین الان جواب را عرض کنم: انسان ذاتا دنبال آن است که با ساختن اشکال ذهنی، برخی مطالب را بهتر به خاطر بسپارد و با دیدن آن الگوها یا اشکال سریع تر بتواند آنها را آنالیز کند.
پس در تحلیل قیمت ها هم به سراغ ساخت اشکال و الگوهای ذهنی رفته است که در ادامه بیشتر راجع به آن خواهید خواند. فعلا به تصویر زیر و تفاوت بین کندل ها و نمودار میله ای دقت کنید:
از ظاهر نمودارهای میله ای نمی توان برای ساختن الگوهای ذهنی استفاده کرد ، ولی ظاهر کندل ها مثل انسانی چاق یا اگر کمی کوتاه باشد، مانند بچه ای بازیگوش به نظر می آید . این را هم عرض کنم که ظاهر این کندل ها در بحث روانشناسی قیمتها بسیار بهتر است و به ما کمک خواهد کرد.
آقای استیو نویسن ( Steve noisn ) در سال 1989 میلادی اولین مقاله خود را در مورد الگوهای شمعی منتشر کرد و بعد ها این مقاله ها تبدیل به کتابی با عنوان الگوهای شمعی ژاپنی شد. در این کتاب الگوها به طور کلی به دو دسته تقسیم شده اند:
الگوهای برگشتی
الگوهای ادامه دهنده
که دوجی ها و ستاره ها هم زیر مجموعه ی الگوهای برگشتی محسوب می شوند. در ادامه با هم به بررسی و یادگیری بعضی از این الگوها می پردازیم. این الگوها می توانند از یک کندل، تا ترکیب 5 کندل کنار هم شکل بگیرند. عجله نکنید بیشتر توضیح خواهیم داد.
الگوهای برگشتی ( Reversal pattern )
به الگوهایی گفته می شود که پس از دیدن آنها در نمودار، باید منتظر چرخش روند قدیمی باشیم. دقت کنید در توضیح عرض کردم منتظر چرخش روند، و نگفتم: چرخش روند اتفاق می افتد. متاسفانه بین تحلیلگران مبتدی اینطور جا افتاده است که بلافاصله بعد از دیدن این الگوها باید تغییر روند داشته باشیم. خیر. بگذارید متن صریح کتاب استیو نیسون رو در مورد این بحث مهم و ریز را برایتان بنویسم.
(این اتفاق به ندرت رخ می دهد که ناگهان روند قدیمی تمام شده و نمودار جهت خود را به یکباره تغییر دهد. همانطور که افکار آهسته تغییر می کنند، اغلب تغییر روند ها هم آهسته و با اخطارهایی در انتهای روند شکل می گیرند. اخطار بازگشت روند صرفا بیان می کند که روند قبلی مایل به تغییر است ، ولی به این معنا نیست که سریع تغییر جهت می دهد و بازگشت شکل می گیرد. درک و فهم این مطلب فوق العاده مهم است.)
برای این موضوع هم مثال یک اتومبیل را آورده که با سرعت 90 کیلومتر بر ساعت به پیچ می رسد و می خواهد تغییر مسیر دهد، قطعا چند ترمز خواهد داشت و سرعت خود را کم کرده و بعد تغییر جهت میدهد. این ترمزها همین الگوها یا کندل های برگشتی هستند که شما با دیدن آنها متوجه ترمزهای پی در پی راننده در مسیر می شوید و آماده تغییر روند .
خوب، حالا بهتر است برویم با انواع این الگوها که شبیه ترمز هستند آشنا شویم.
الگوی مرد دار آویز ( Hanging man ):
خصوصیات الگو:
الگوی مرد دارآویز دارای سایه پایینی بلند است ( نکته: به میله هایی که گاهی بالا یا پایین کندل ها شکل می گیرند ، سایه یا shadow گفته می شود)
این الگو فقط در سقف بوجود می آید
رنگ بدنه این الگو مهم نیست (در صورتی الگوهای معکوس صعودی که رنگ بدنه مشکی باشد، اعتبار الگو بیشتر خواهد شد)
حداقل طول سایه باید سه برابر بدنه اصلی باشد (هر قدر طول سایه بیشتر باشد اعتبار الگو نیز بیشتر می شود)
وقوع این الگو در سقف و در یک روند صعودی می تواند هشدار دهد که روند قبلی ممکن است به پایان رسد.
هر قدر که بدنه اصلی بالاتر از کندل های قبلی باشد احتمال پایان روند صعودی هست. (گپ)
سایه بالایی نباید وجود داشته باشد یا اگر وجود دارد اندازه آن بسیار کوچک باشد.
هر اندازه طول سایه پایینی بلندتر و طول سایه بالایی کوتاه تر باشد این الگو قطعیت بیشتری پیدا می کند.
نکته بسیار مهم برای این الگو: اینکه حتما نیاز به تایید دارد، یعنی بعد از دیدن این الگو باید شاهد یک کندل قرمز با بسته شدن قیمت آخرین معامله زیر بدنه این کندل باشیم. پس تاییدیه (فراموش نشود) که به کندل دوم، کندل confirmation (تاییدیه) می گویند.
خوب، حالا برویم سراغ الگوی دو
الگوی چکش:
خصوصیات الگو:
1. این الگو در کف شکل می گیرد، شبیه همان مرد دارآویز ولی در انتهای یک روند نزولی الگوهای معکوس صعودی شکل می گیرد، در کل یعنی اگر این کندل را، بالای نمودار مشاهده کردید، مرد دارآویز است و اگر پایین و در انتهای یک روند نزولی مشاهده شد به آن چکش می گوییم . اصطلاح چکش از اینجا به آن رسیده که گویا بازار در این محدوده چکش کاری شده است و بالا و پایین زیادی داشته است .
3 چکش برعکس یا ( inverted hammer )
حواستان باشد اگر hammer برعکس بود(مثل تصویر زیر) می شود:
2. بدنه این الگوی چکش می تواند (قرمز) و (سبز) باشد( البته اگر بدنه سبز باشد از اعتبار بیشتری برخوردار است).
3. هرچقدر بدنه کوتاه تر و سایه پایینی، بلند تر باشد بازهم از اعتبار بیشتری برخوردار است.
4. این الگو هم مثل الگوی مرد دارآویز حتماً باید تاییدیه داشته باشد ، یعنی همان کانفرمیشن ( Confirmation ).
5. هرچقدر که فاصله قیمتی بین کندل های قبلی و بعدی بیشتر باشد (گپ)، برگشت قوی تر شکل خواهد گرفت.
برای الگوی چکش: برخی اوقات کندل تاییدیه (بلافاصله) بعد از کندل برگشتی چکش به وجود نمی آید و معمولاً با اختلاف دو یا سه کندل به وجود می آید. در این صورت این الگوی برگشتی را یک هشدار تلقی می کنیم، صبر میکنیم در برگشت، کندلی سفید، بالاتر از بدنه الگوی چکش بسته شود، در این صورت می توانیم بگوییم تغییر روند شکل گرفته است. پس، رنگ کندل مرد دار آویز و چکش تفاوتی نمیکرد.
حالا گفتیم اگر چکش برعکس باشد مثل تصویر بالا به آن ( چکش برعکس) می گوییم ولی اگر در قسمت بالای نمودار یعنی در انتهای یک روند صعودی ، الگوی معکوس مرد دارآویز را داشتیم، اسمش چه خواهد شد؟ اسم این کندل که دقیقا معکوس مرد دارآویز است،
الگوی ستاره ثاقب یا ( Shooting Star ) :
الگوی پوشای نزولی و صعودی یا ( Engulfing )
الگوی پوشای صعودی:
این الگو در دو نوع صعودی و نزولی شکل می گیرد که ابتدا به بررسی الگوی صعودی اینگولفینگ می پردازیم:
ویژگی های این الگو:
در الگوی پوشای صعودی کندل اولی به رنگ قرمز و کندل دوم به رنگ سبز خواهد بود.
معمولاً در انتهای یک روند نزولی شکل می گیرد.
شمع اول دارای بدنه کوچک و بعد از آن شمع دوم دارای بدنه بزرگی است که بدنه اول را کامل الگوهای معکوس صعودی دربر می گیرد و می پوشاند.
بهتر است که در شمع دوم حجم معاملات بیشتر از حجم معاملات در شمع اول باشد.
گاهی اوقات این الگو از ۳ یا ۴ کندل تشکیل می شود، البته در بیشتر موارد با همان دو کندل شکل می گیرد:
الگوی پوشای نزولی:
این الگو باعث نزول می شود، پس باید در انتهای یک روند صعودی شکل گیرد.
خصوصیات الگوی پوشای نزولی:
می توان به این اشاره کرد که از دو کندل تشکیل شده که باید کندل اول سبز و کندل دوم قرمز باشد، دقت کنید عرض کردم باید، یعنی نباید دو کندل هم رنگ باشند.
کندل دوم مثل حالت صعودی خودش، باید بزرگتر از بدنه کندل اول باشد. بدنه کندل دوم کشیده و قرمز رنگ است که کامل کندل اول را پوشانده به نوعی فروشندهها بر خریداران غلبه کرده اند، این الگو هم می تواند از ۳ یا ۴ کندل مثل تصویر بالا( ولی در سقف )شکل بگیرد.
پس باید دقت کنید که در سقف ها دنبال پوشای نزولی باشید و در کف ها دنبال پوشای صعودی
الگوی ابر سیاه:
خصوصیات الگوی ابر سیاه:
این الگو از الگوهای برگشتی سقف است.
این الگو حداقل از دو کندل تشکیل می شود.
شمع اول یک شمع سفید یا سبز است که بعد از آن یک شمع مشکی یا قرمز که از بالاترین قیمت کندل سبز رنگ شروع شده و تا میانه شمع اول امتداد پیدا می کند. حداقل باید ۵۰ درصد داخل کندل اول نفوذ کند.
بین شمع اول و دوم هرقدر شکاف بیشتری باشد این الگو از اعتبار بیشتری برخوردار است. یعنی هر چقدر کندل سیاه یا قرمز دوم کشیده تر باشد الگو قدرتمندتر است.
اگر حجم معاملات در شمع دوم بیشتر از شمع اول باشد عالی ست.
به هر اندازه که نفوذ شمع دوم داخل شمع اول بیشتر باشد الگو از اعتبار بیشتری برخوردار است.
نکته اول: زمانی که در معرفی الگو ها صحبتی از کندل تایید نمی شود یعنی نیازی به کندل تاییدیه ندارند. این الگو خودش یک هشدار مهم است و نیازی به کندل تایید ندارد. دقت کنید که اعتبار الگوی پوشای نزولی به مراتب بیشتر از الگوی ابر سیاه است.
نکته دوم: در مورد تمامی الگوها ملاک بدنه است، یعنی مثلا اگر میگیم در الگوی پوشای صعودی کندل دوم باید کندل اول را بپوشاند، یعنی بدنه کندل اول باید بدنه کندل دوم را بپوشاند و (شادو) یا سایه ها مهم نیست.
نکته سوم: هرچه این الگوها در تایم فریم های بالاتر یافت شوند از اعتبار بیشتری برخوردار خواهند بود. یعنی الگوی دارک کلود در تایم هفتگی بسیار مرگبارتر از همین الگو در تایم روزانه است.
الگوی نفوذی ( Piercing Pattern ) :
حتما الان سوال شده که وقتی همه ی الگو ها یک الگوی معکوس هم دارند، پس باید دارک کلود ( ابر سیاه ) هم یک الگوی معکوس داشته باشد که در کف اتفاق بیفتد. باید عرض کنم که بله . دقیقا معکوس دارک کلود که در سقف اتفاق می افتاد، پیرسینگ پترن (الگوی نفوذی) را داریم که در کف اتفاق میفتد، یعنی در انتهای یک روند نزولی دیده میشود .
این الگو معکوس الگوی ابر سیاه است.
در شناسایی کف ها بسیار استفاده می شود.
این الگو باید حداقل دو کندل داشته باشد تا به عنوان الگو شناسایی شود، شمع اول حداقل باید ۵۰ درصد شمع دوم را بالا رود و داخل شمع قبلی الگوهای معکوس صعودی نفوذ کند، پس شمع اول باید قرمز رنگ باشد و شمع دوم سبز رنگ
ستاره ها ( Stars ) :
یکی از الگوهای بازگشتی مهم ستاره ها هستند که به دو نوع صعودی و نزولی تقسیم میشوند . به نوع صعودی که در کف اتفاق می افتد. ستاره صبحگاهی (Morning Star) گفته میشود که گویا خورشید تازه در حال طلوع کردن است ، کندل ها هم به همین شکل رو به بالا حرکت میکنند و الگوی نزولی آن را ستاره عصر گاهی (Evening Star) می گویند .
خصوصیات الگو را یادداشت کنید:
باید بدانید که این الگوها از ۳ کندل تشکیل می شوند، بدنه اصلی شمع که در تصویر مشاهده می کنید کوچک است، شمع اول کشیده و شمع دوم (شمع اصلی) کوچک و شمع سوم کشیده است .
رنگ بدنه کندل دوم مهم نیست. اگر به جای بدنه شمع اصلی دوجی باشد به این الگو ستاره دوجی گفته می شود. تقریبا مثل ستاره صبحگاهی بالا.
(دقت کنید که اعتبار ستاره دوجی از ستاره معمولی بیشتراست.)
ستاره دوجی نشانهای از بی تصمیمی در بازار است و قدرت خریدار و فروشنده معمولاً برابر می شود و بعد روند دوم شکل می گیرد.
به الگوی ستاره در روند نزولی ریزش باران هم می گویند.
فقط رنگ بدنه اول و سوم مهم است، در ستاره صبحگاهی بدنه اول سبز و بدنه کندل سوم قرمز است، ولی در ستاره عصرگاهی بدنه کندل اول قرمز و بدنه کندل سوم سبز است.
در کل باید بدانید کندلهای با بدنه کوچک را ستاره می گویند. پس الگوی چکش برعکس، ستاره صبحگاهی، شوتینگ استا v ، ستاره دوجی و ستاره عصرگاهی همه جزو استار ها محسوب می شوند.
در ستاره های صبحگاهی و عصرگاهی هرچقدر بدنه کندل دوم از بدنه بقیه کندلها فاصله بیشتری داشته باشد این الگو اعتبار بیشتری دارد. در کل باید بدانید وجود گپ (فاصله) به الگو اعتبار بیشتری خواهد داد.
دو نکته که در اکثر الگو ها صدق می کند: بهتر است حجم معاملات در کندل آخری بیشتر از کندل اولی باشد و همینطور کندل آخری بیش از ۵۰% کندل اول را برگشت داشته باشد.
دوجی : به طور کلی به ستاره های بدون بدنه دوجی گفته می شد. انواع دوجی ها را پایین می توانید ببینید:
الگوی سر و شانه
الگوی سر و شانه، یک الگوی بازگشتی است. اگر این الگو در انتهای روند صعودی تشکیل شود، بازگشت نزولی خواهد بود. الگو از سه اوج قیمتی تشکیل شده است که اوج قیمتی وسطی، بالاتر از اوجهای قیمتی کناری است. بالاترین اوج قیمتی را “سر” الگو مینامیم و دو اوج قیمتی کناری را هم “شانه” مینامیم. در الگوی سر و شانه، شانهها بایستی در یک سطح تقریباً یکسانی قرار گیرند. اگر تعداد کندل های تشکیل شده بین سر و شانهها مساوی باشد، الگو متقارن خواهد بود. الگوی متقارن، درصد موفقیت بیشتری دارد. بااینحال، اگر فاصله شانهها از سر یکسان هم نباشد، باز میتوان روی الگو حساب کرد.
در الگوی سر و شانه، دو کف قیمتی الگو (کفهای قیمتی که بین سه الگوهای معکوس صعودی اوج قیمتی تشکیلشدهاند) را به یکدیگر وصل میکنیم، تا خط گردن به دست آید. خط گردن، سطح شکست احتمالی الگو است. خط گردن میتواند یک خط افقی یا یک خط زاویهدار باشد. سقوط قیمت به زیر خط گردن، به معنی تکمیل و تائید الگو است. برای برآورد هدف قیمتی، کافی است که ارتفاع الگو را محاسبه کنید. برای این کار، از بالاترین سطح قیمتی الگو، خط عمودی تا خط گردن رسم کنید. فاصله میان اوج قیمتی و محل برخورد خط عمودی با خط گردن، ارتفاع الگو است. اگر ارتفاع بهدستآمده را از سطح شکست کم کنید، هدف قیمتی الگو به دست خواهد آمد.
در مقابل، اگر الگو در انتهای روند نزولی تشکیل شود، بازگشت صعودی خواهد بود. در این حالت، الگوهای معکوس صعودی الگو معکوس میشود. یعنی “سر”، پایینترین سطح قیمتی است و شانهها هم دو کف قیمتی هستند که بالاتر از “سر” قرار گرفتهاند و تقریباً هم سطح هستند. خط گردن از اتصال اوجهای قیمتی درون الگو به دست میآید. همانطور که گفته شد، خط گردن میتواند سطح افقی یا خط زاویهدار باشد. شکست خط گردن، تأییدی بر تکمیل الگو است. که در این صورت، قیمت میتواند بهاندازه ارتفاع الگو صعود کند.
الگوی سر و شانه میتواند چندین “سر” یا چندین “شانه” داشته باشد.
مثال اول
الگوی سر و شانه
یافتن الگوی سر و شانه تقریباً کار آسانی است. کافی است دقت کنید که ابتدا بایستی روند بازار مشخص شود. وقتی حرکت صعودی است، شما به دنبال سه اوج قیمتی در انتهای حرکت صعودی خواهید بود. سه اوج قیمتی بایستی بهطور متوالی تشکیل شوند و اوج قیمتی وسطی، از کناریها بالاتر باشد. به همین دلیل، اوج قیمتی وسطی را “سر” مینامیم. اوجهای قیمتی کناری پایینتر از “سر” قرار دارند و تقریباً در یک سطح تشکیل اوج دادهاند. به اوجهای قیمتی کناری، شانه میگوییم.
زمانی که با الگوی سر و شانه مواجه هستید، پس الگوهای معکوس صعودی از شناسایی سر و شانه، بایستی خط گردن را رسم کنید. خط گردن، همان خطی است که دو کف قیمتی الگو را به یکدیگر وصل میکند. خط گردن میتواند یک خط افقی یا زاویهدار باشد. خط گردن همان خط شکست الگو است. با شکست خط گردن، الگو تکمیل و تائید میشود. در مثال بالا، محل شکست خط گردن را با دایره زردرنگ نشان دادهایم. با شکسته شدن خط گردن، خط افقی از محل شکست رسم کنید. برای برآورد اهداف قیمتی به این خط افقی نیاز خواهید داشت.
در برآورد اهداف قیمتی، از ارتفاع الگو استفاده میکنیم. در اینجا ارتفاع الگو، فاصله میان بالاترین و پایینترین سطح قیمتی الگو نیست. برای به دست آوردن ارتفاع الگو، خط عمودی از بالاترین سطح قیمتی رسم کنید. محل برخورد این خط عمودی به خط گردن را با یک خط افقی نشان دهید. فاصله میان بالاترین سطح قیمتی و محل برخورد خط عمودی با خط گردن، ارتفاع الگو است.
با توجه به اینکه خط گردن، در اغلب اوقات یک خط مورب است، شاید این خط در نمودارها و پلتفرمهای مختلف، تفاوت داشته باشد. به همین دلیل سعی کنید در برآورد اهداف قیمتی بااحتیاط برخورد کنید. پسازاینکه ارتفاع الگو را به دست آوردید، آن را از محل شکست الگو کم کنید. عدد بهدستآمده، هدف نهایی الگو است. بااینحال بهتر است که نصف ارتفاع الگو را هم از محل شکست کم کنید، تا اولین هدف هم به دست آید. این الگو بازگشتی است، پس اگر الگو از اهداف قیمتی تعیینشده عبور کند، درنهایت به ابتدای حرکت صعودی ماقبل الگو خواهد رسید.
مثال دوم
الگوی سر و شانه
در مثال بالایی، شاهد تشکیل الگوی سر و شانه معکوس در انتهای یک حرکت نزولی هستیم. شانهها تقریباً در یک سطح تشکیلشدهاند. خط گردن در دایره زردرنگ شکسته شده، که نشانگر تکمیل الگو و شکست صعودی است. بعد از شکست الگو، جفت ارز بهاندازه ارتفاع الگو حرکت کرده است. در الگوی معکوس سر و شانه، خط گردن از اتصال دو اوج قیمتی الگو به دست میآید. ارتفاع الگو هم، فاصله بین پایینترین سطح الگو (سر) و محل برخورد خط عمودی رسم شده از سر با خط گردن است.
الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال
الگوهای نموداری در تحلیل تکنیکال میتوانند همانند صور فلکی ستارهشناسی، راهنمای ما باشند. الگوهای زیادی وجود دارد اما مشکل اینجا است که تشخیص و استفاده از آن نباید پیچیده باشد. الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال یکی از رایجترین الگوها است که تشخیص آن آسان است. در این مقاله قرار است شما را با این الگوی پرکاربرد آشنا کنیم.
معرفی الگوی سر و شانه
الگوی الگوهای معکوس صعودی نموداری سر و شانه (Head and Shoulder Pattern) الگویی محبوب است که در تحلیل تکنیکال به سادگی تشخیص داده میشود. این الگو یک خط مبنا (Baseline) و سه قله (Peaks) را نمایش میدهد که در آن قلۀ میانی بلندتر از دو قله دیگر است. الگوی نموداری سر و شانه، یک روند بازگشتی صعوی-نزولی است که قبل از پایان، اندکی صعودی میشود.
این الگو در تمام تایم فریمها نمایش داده میشود، به همین دلیل میتواند مورد استفاده تمامی تریدرها و معاملهگران قرار بگیرد. سطوح ورود (Entry Levels)، حد ضرر (Stop Levels) و حد سود (Profit Target) باعث میشود ظاهر نمودار آسان و قابل فهم شود شود؛ زیرا این الگوی نموداری مشاهده سطوح را آسان میکند.
الگوی سر و شانه استاندارد (صعودی) در تحلیل تکنیکال
ابتدا نگاهی بیندازیم به مراحل شکلگیری الگوی سر و شانه استاندارد (صعودی) و پس از آن الگوی سر و شانه معکوس (نزولی) را بررسی میکنیم.
تشکیل الگوهای (قابل مشاهده در بازارهای صعودی):
- شانه چپ (Left Shoulder): افزایش قیمت ادامه مییابد تا به یک قله ختم شود، سپس کاهش مییابد.
- سر (Head): قیمت مجدداً افزایش مییابد و قله بلندتری ایجاد میکند.
- شانه راست (Right Shoulder): بار دیگر، قیمت نزول میکند و در پی آن با صعود خود، قله سمت راست را پایینتر از سر تشکیل میدهد.
صورتبندی الگو به ندرت کامل است. یعنی در ناحیه بین سر و شانه مقداری نوسان وجود دارد.
الگوی سر و شانه معکوس (نزولی) در تحلیل تکنیکال
تشکیل الگو (قابل مشاهده در بازارهای نزولی):
- شانه چپ: قیمت کاهش مییابد و پس از ایجاد یک دره (Bottom) افزایش مییابد.
- سر: قیمت مجدداً کاهش مییابد و دره عمیقتری ایجاد میکند.
- شانه راست: قیمت یک بار دیگر افزایش مییابد، سپس با افزایش مجدد، دره راست را ایجاد میکند.
بار دیگر تأکید میکنیم که صورتبندی الگو به ندرت کامل است و در فاصله میان سر با شانه، مقداری نوسان ایجاد میشود.
تشخیص خط گردن
خط گردن (Neckline) نوعی سطح مقاومت و حمایت است که تریدرها از آن برای تشخیص نواحی استراتژیک و ایجاد سفارشات استفاده میکنند. اولین قدم برای تشخیص خط گردن، پیدا کردن شانه چپ، سر و شانه راست روی نمودار است. در الگوی سر و شانه صعودی، دره مجاور شانه چپ را به دره بعد از سر متصل میکنیم. با این عمل، خط گردن به دست میآید.
در بخش بعدی اهمیت خط گردن را شرح میدهیم. در الگوی سر و شانه نزولی نیز با متصل کردن قله مجاور شانه چپ به قله بعد از سر، به خط گردن میرسیم(خط قرمز روی نمودار بالا).
چگونه با الگوی سر و شانه الگوهای معکوس صعودی ترید کنیم؟
تریدرها منتظر میمانند تا الگو کامل شود؛ زیرا ممکن است یک الگو هرگز شکل نگیرد یا بخش باقیماندۀ آن کامل نشود. باید الگوهای ناتمام را زیر نظر بگیرید اما تا زمانی که الگو خط گردن را نشکسته، ترید نکنید.
در الگوی سر و شانه استاندارد، باید منتظر باشید تا قیمت بعد از رسیدن به قله شانه راست، از خط الگوهای معکوس صعودی گردن پایینتر برود. در الگوی سر و شانه معکوس هم باید منتظر بمانید که قیمت پس از دره شانه راست، از خط گردن بالاتر برود.
زمانی معامله کنید که الگو کامل شده باشد. از پیش، برای معامله برنامهریزی کنید؛ سطح ورود، حد ضرر و حد سود را یادداشت کنید و به هر متغیری که روی استاپ لاس و اهداف قیمتی تأثیرگذار است، توجه کنید.
رایجترین نقطه ورود زمانی است که شکست (Breakout) رخ میدهد؛ خط گردن میشکند و ترید انجام میشود. نقطه ورود بعدی به صبر و حوصله بیشتری نیاز دارد و این احتمال نیز وجود دارد که حرکت کاملاً از دست برود. در این روش، پس از وقوع شکست، منتظر بازگشت روند (Pullback) به خط گردن باشید.
چنین انتخابی محافظهکارانهتر است؛ زیرا در صورتی که بازگشت روند متوقف شود و قیمت در مسیر اصلی شکست به راه خود ادامه دهد، متوجه آن خواهیم شد و اگر هم قیمت در مسیر شکست به راه خود ادامه دهد، ممکن است معامله از دست برود.
تشخیص حد ضرر (Stop Loss)
در الگوی سنتی سر و شانه سقف، حد ضرر (Stop Loss) دقیقاً بالای شانه راست قرار میگیرند. سطح سر الگو نیز میتواند گزینه دیگری برای اعمال حد ضرر باشد اما باید توجه کنید که ریسک آن بالا است و در نتیجه نسبت ریوارد به ریسک الگو کاهش مییابد.
در الگوی سر و شانه کف، حد ضرر تنها در زیر شانه راست قرار میگیرد و سر الگو هم همچنان میتواند به عنوان حد ضرر انتخاب شود. اما باید توجه کنید که این انتخاب، تریدر را در معرض ریسک بیشتری قرار میدهد. در نمودار بالا، حد ضرر در سطح 104 دلار (یعنی دقیقاً زیر شانه راست) قرار میگیرد.
تشخیص حد سود (Profit Target)
حد سود (Profit Target) در این الگو، اختلاف قیمت میان سر و نقاط تحتانی دو شانه است. این اختلاف قیمت از سطح شکست خط گردن کسر میشود و هدف قیمتی رو به پایین به دست میآید. در الگوی سر و شانه معکوس، این اختلاف قیمت به سطح قیمت شکست خط گردن اضافه میشود و یک هدف قیمت رو به بالا به دست میآید.
برخی اوقات ممکن است سرمایهداران برای تشخیص شکست و رسیدن به حد سود دلخواه خود، چند ماه منتظر بمانند. زیر نظر گرفتن معاملاتتان به شما کمک میکند که نتیجه کار را پیشبینی کنید.
چرا الگوی سر و شانه کار میکند؟
هیچ الگویی کامل نیست و همواره درست عمل نمیکند. اما دلایلی وجود دارد که عمل کردن صحیح این الگو را توضیح میدهد:
- هنگامی که قیمت از اوج یعنی سر الگو سقوط میکند، تریدرها اقدام به فروش میکنند و در این حالت کمتر خرید انجام میشود.
- هنگامی که به خط گردن میرسیم، افرادی زیادی که در اوج قبلی یا در رالی قیمت شانه راست، خرید انجام داده بودند، حالا میفهمند که مرتکب اشتباه شدهاند و به مقدار زیادی متضرر میگردند. این گروه بزرگ، حالا از پوزیشن خود خارج و باعث میشوند که قیمت به سمت حد سود خود حرکت کند.
جای منطقی دستور توقف یا همان حد ضرر بالای شانه راست است؛ زیرا روند قیمت به سمت پایین تغییر جهت داده است. شانه راست کمی پایینتر از سر الگو قرار دارد و در نتیجه شانه راست مادامی که روندی صعودی آغاز نشود، شکسته نمیشود.
مشکلات و دشواریهای استفاده از الگوی سر و شانه
همانطور که گفته شد، این الگو تمام و کمال نیست. در اینجا به مشکلاتی اشاره میکنیم که ممکن است در هنگام استفاده از این الگو در معاملات به وجود آید:
- لازم است الگو را پیدا کنید و شکلگیری آن را تحت نظر بگیرید، اما مادامی که کامل نشده، نباید آن را به کار ببرید. در نتیجه ممکن است لازم باشد که مدت زیادی در انتظار به سر ببرید.
- این الگو همیشه کار نمیکند. سطوح توقف میتواند گاهی در این میان مخرب باشد.
- حد سود همیشه دستیافتنی نیست، در نتیجه ممکن است تریدرها بخواهند متغیرهایی را که بر خروج آنان مؤثر است با روشهای دیگر تنظیم کنند.
- همیشه نمیتوان این الگو را در معاملات به کار برد. برای مثال اگر سقوط قیمت کلانی در یکی از شانهها به خاطر یک رویداد غیرمنتظره رخ دهد، احتمالاً حد سود محاسبهشده دستیافتنی نخواهد بود.
- الگوها ممکن است ذهنی باشند؛ یعنی تریدری ممکن است شانه تشخیص دهد، در حالی که برای تریدر دیگر ممکن است این گونه نباشد.
سخن پایانی
الگوی سر و شانه (Head and Shoulder Patterns) شکلی از نمودار است که به صورت یک خط مبنا به همراهی سه قله پدیدار میشود. قله وسط، ارتفاع بیشتری دارد و دو قله مجاور تقریباً همارتفاع هستند. این الگو در تحلیل تکنیکال به عنوان شکل خاص نموداری توصیف میشود که قادر است یک روند بازگشتیِ صعودی به نزولی را پیشبینی کند. دو نسخه از این الگو موجود است: یکی نسخه استاندارد یا الگوی سر و شانه صعودی و دیگر نسخه معکوس یا همان الگوی سر و شانه نزولی.
این الگو یکی از معتبرترین الگوهای روندی بازگشتی محسوب میشود اما محدودیتهایی هم دارد. در تمام تایمفریمها قابل استفاده است. از آنجایی که میتواند حد ضرر، حد سود و نقاط ورود ایجاد کند، بنابراین برای استراتژیهای معاملاتی مناسب است. مناسبترین نقطه ورود، شکست خط گردن است و حد ضرر الگوهای معکوس صعودی مناسب نیز بنا به نوع الگو زیر یا بالای شانه راست قرار میگیرد. حد سود نیز اختلاف قیمتی است که با تفریق سر از خط گردن و افزودن یا تفریق خط گردن به دست میآید. در هنگام تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال در نظر داشته باشید که این الگو کامل نیست و معایبی دارد؛ از جمله اینکه همیشه درست کار نمیکند.
دیدگاه شما