معامله گری نباید یک کار سخت، بلکه باید یک چیز سودآور باشد.
اندیکاتورهای بیل ویلیامز در تحلیل تکنیکال
بیل ویلیامز (Bill Williams)، متولد ۱۹۳۲ میلادی، یک معامله گر امریکایی بود که کتاب هایی با موضوع تحلیل تکنیکال بازار سهام و معاملات بورس نوشته است. تحقیقات این معامله گر در مورد بازار سهام، اندیکاتورها و شاخص های جدیدی جهت تحلیل رفتار بازارهای مالی جهان به وجود آورد.
بیل ویلیامز بر مبنای استفاده از راهی منطقی برای تحلیل بازار و برهان غیرمنطقی آشفتگی، روش معامله ی مختص خود را توسعه داد تا بتواند درک صحیحی از روانشناسی معامله گر بازار داشته باشد.
بیل ویلیامز کیست؟
بیل ویلیامز، معامله گر معروف و یکی از چهره های تاثیرگذار تحلیل تکنیکال معاملات بورس جهان است. بیل ویلیامز از اندیکاتورهایی در تحلیل تکنیکال خود استفاده می کند که شناخته شده ترین آن الیگیتور است.
قبل از هر چیز اگر بخواهیم تعریفی از اندیکاتور بیان کنیم درواقع ابزاری است که با اعمال روابط ریاضی مشخص روی قیمت سهم یا حجم معاملات یا هر دو شکل میگیرد. که در جهت تحلیل قیمت سهام یا شاخص بازار کاربرد دارد. اسیلاتورها یا نوسانگرنماها نیز یکی از زیرمجموعههای اندیکاتورها محسوب میشوند. حول یک خط مرکزی یا میان سطوح معینی نوسان میکنند. در انتها سعی دارند ما را از میزان هیجانات خرید و فروش در معاملات آگاه سازند.
دیدگاه بیل ویلیامز
در مباحث آموزش بورس اندیکاتورها معامله گران را جهت تحلیل تکنیکال سهم کمک میکنند. بیل ویلیامز برای درک ساختار جامع بازار، توصیه کرد تا بازار از پنج جهت تجزیه و تحلیل شود:
- فراکتال (مرحلۀ فاصله)
- نیروی محرک (مرحلۀ انرژی)
- افزایش/کاهش شتاب (مرحلۀ قدرت)
- منطقه (ترکیب مرحلۀ قدرت و مرحلۀ استقامت)
- خط موازنه
برای درک و تحلیل این جنبهها، تعدادی شاخص ایجادشدهاند و ما، در کالج تی بورس بر آنیم تا این شاخص ها را به زبانی ساده و روان بیان کنیم.
اندیکاتور فراکتال بیل ویلیامز:
فراکتال های بیل ویلیامز به صورت فلش هایی هستند که در بالا و پایین کندل ها (شمعها) قرار میگیرند. این فراکتال ها زمانی که پنج کندل مجزا داشته باشیم شکل میگیرد. وجود پنجمین کندل یا میله سبب میشود تا بالاترین قیمت و پایینترین قیمت پدیدار شوند. درواقع زمانی که یک کندل بالا یا پایین تشکیل دهد اگر از دو کندل قبلی و بعدی خود بالاتر یا پایینتر باشد یک فراکتال به وجود آورده است.
روش های تشکیل فراکتال
فراکتال در تحلیل تکنیکال به دو صورت ایجاد میشود:
Bullish Fractal، شامل سه کندل صعودی و دو کندل نزولی است.
Bearish Fractal، شامل سه کندل نزولی و دو کندل صعودی است.
هر فراکتال که تشکیل میشود، در صورت صعودی بودن تمام فراکتال های صعودی قبل از خود را باطل میکند. اما در صورتیکه نزولی باشد، تمام فراکتال های نزولی قبل خود را بیاعتبار مینماید. درواقع فراکتال های پیش رو دارای اهمیت بوده و در سفارش گذاری کاربرد دارند.
از طرفی اگر فراکتال های بیل ویلیامز داخل خطوط الیگیتور تشکیل میشوند، فاقد اعتبار هستند. بااینوجود اگر فراکتال جدیدی داخل خطوط تمساح تشکیل شود بازهم فراکتال های ماقبل خود را باطل میکند.
اندیکاتور الیگیتور بیل ویلیامز (Alligator Indicator)
در بین اندیکاتور های بیل ویلیامز، الیگیتور اندیکاتوری قدرتمند است که نشان میدهد سهم از نظرتحلیل تکنیکال در روند، چه موقعیتی دارد. همچنین اینکه در چه نقطهای باید معامله شود. اندیکاتور Alligator یا تمساح شامل سه میانگین متحرک خاص است.
خط آبی (Jaw Period) : خط دوره زمانی ۱۳ روزه که معروف به آرواره تمساح است.
لاین قرمز(Teeth Period) : خط دوره زمانی ۸ روزه که معروف به دندان تمساح است.
سبز (Lips Period) : خط دوره زمانی ۵ روزه که معروف به لب تمساح است.
کارایی در تحلیل تکنیکال:
در تحلیل تکنیکال پیش میآید که خطوط الیگیتور بیل ویلیامز خیلی به هم نزدیک شده و درهمتنیده میشوند. در این حالت، بازار قدرت کافی برای روند را ندارد و رنج است. بسیاری از معامله گران در روند رنج زمان خود را از دست میدهند و درواقع افراد تماشاچی در این بازار بورس پیروز ماجرا هستند.
زمانی که این خطوط از هم فاصله میگیرند، بازار شروع به حرکت کرده و از حالت رنج خارج میشود. در تحلیل تکنیکال هرگاه سه خط در یکجهت قرار گیرند بازار نیز به آن سمت حرکت میکند. خطوط الیگیتور بیل ویلیامز نشان میدهند چه زمانی بازار بورس دارای روند است و چه زمانی روند ندارد.
قیمت سهم بعد از شروع روند با شدت بیشتری حرکت میکند. در تحلیل تکنیکال بیل ویلیامز به اصطلاح تمساح خواب بوده و بعد از بیدار شدن بسیار گرسنه است.
بیل ویلیامز AO اندیکاتور (Awesome Oscillator)
دارای پرایس بار (خطوط) سبز و قرمز است که در تحلیل تکنیکال برای تشخیص زمان ورود به معامله به ما کمک میکند. روند در مسیر حرکت خود گاها استراحت دارد و در مواقعی جهت خود را عوض میکند. مقاومتها جلوی افزایش قیمت را میگیرند و باعث کاهش سرعت روند سهام بورس میشوند.
AO، اندیکاتوری است که بیل ولیامز در آن برای ورود به معامله سه مدل سیگنال مختلف ارائه میدهد:
۱- کراس یا عبور AO از خط صفر – اندیکاتور بیل ویلیامز
خط صفر درواقع خط افقی است که پرایس بارها بالا و پایین را جدا کرده و روی این خط است که قله و دره تشکیل میشود. زمانی که این اندیکاتور از خط صفر عبور میکند. و به سمت بالا میرود، میتوانیم وارد معامله خرید شویم. هرگاه این اندیکاتور از بالا به پایین از خط صفر عبور کرده و سیر نزولی بگیرد، میتوانیم فروش سهام بورس را انجام دهیم.
۲- سیگنال محدبی – اندیکاتور بیل ویلیامز
در حالت صعودی (بالای خط صفر) بعد از کراس خط صفر وارد روند میشویم. اگر بعد از تشکیل دو یا چند پرایس بار یک پرایس بار سبز تشکیل شد، میتوانیم دوباره خرید نماییم.
در حالت نزولی (پایین خط صفر) پس از کراس خط صفر روند داریم. اگر بعد از تشکیل دو یا چند پرایس بار سبز یک پرایس بار قرمز داشته باشیم، میتوانیم وارد معامله فروش شویم.
اگر به هر دلیلی یک موقعیت را از دست بدهیم با تکرار این حالات میتوانیم اقدام به خرید یا فروش نماییم.
۳- سیگنال تویین پیک- اندیکاتور بیل ویلیامز
این سیگنال بنا بر وجود درهها و قلهها به ما اجازهی ورود میدهد. هرگاه اندیکاتور ای او درهها و قلههای ناهماهنگ کمعمق تشکیل دهد سیگنال تویین پیک فعال میشود.
در حالت صعودی:
زمانی که دو دره ناهماهنگ کمعمق پایین خط صفر ایجاد شود، بلافاصله بعد از تشکیل اولین پرایس بار سبز میتوانیم وارد معامله خرید شویم.
در حالت نزولی:
زمانی که دو قله ناهماهنگ بالای خط صفر به وجود آید، بلافاصله بعد از تشکیل اولین پرایس بار قرمز میتوانیم وارد معامله فروش شویم.
در صورت از دست دادن سیگنال های تویین پیک در تحلیل تکنیکال، میتوان با کمک سیگنال های محدبی وارد معاملات خرید یا فروش شد.
اندیکاتور AC بیل ویلیامز ( Accelerator Oscillator):
در تحلیل تکنیکال اگر بتوانیم حرکت روند سهم را قبل از شروع آن متوجه شویم، میتوانیم زودتر وارد عمل شویم. قبل از اینکه اندیکاتور AOتغییر جهت دهد اندیکاتورAC تغییر جهت میدهد. درواقع این اندیکاتور بیل ویلیامز قبل از رسیدن به موقعیت خرید یا فروش هشدار میدهد.
بهعبارتدیگر آخرین چیزی که در چارت تغییر جهت میدهد قیمت است که قبل از آن AO و قبل از این اندیکاتور، AC تغییر جهت میدهد.
AC تنها یک مدل سیگنال دارد و کراس AC از خط صفر هیچ معنایی ندارد. در اندیکاتور AO زمانی که الیگیتور دهانش را به یک سمت باز میکند. بر اساس سه سیگنال وارد معامله میشویم اما در AC زمانی سیگنال داریم که پرایس بارها یا بالای خط صفر باشد یا پایین خط صفر تشکیل شود.
در روند صعودی دو حالت پیش میآید:
- اگر AC بالای خط صفر باشد، بعد از دو پرایس بار سبز، در پرایس بار سبز سوم یک سیگنال برای خرید دریافت میکنیم.
- اگر AC پایین خط صفر باشد، بعد از سه پرایس بار سبز، در پرایس بار سبز چهارم وارد معامله خرید میشویم.
در روند نزولی دو حالت داریم:
- اگر AC بالای خط صفر باشد، بعد از سه پرایس بار قرمز، در پرایس بار قرمز چهارم وارد معامله فروش میشویم.
- اگر AC پایین خط صفر باشد، بعد از دو پرایس بار قرمز، در پرایس بار قرمز سوم وارد معامله فروش میشویم.
- AC قبل از AO بازار را پیشبینی میکند و هرگاه AOواکنش نشان میدهد، قیمت شروع به حرکت میکند.
اندیکاتور گیتور بیل ویلیامز (Gator Oscillator)
برخلاف AO و AC که خطوط سبز و قرمز نشاندهندهی روند نزولی و صعودی است، در این اندیکاتور خطوط قدرت روند را نشان میدهند. در مواقعی فاصلهی بین ابتدا و انتهای خطوط زیاد است. گاهی این فاصله کم شده و حتی به صفر میرسد.
در تحلیل تکنیکال بیل ویلیامز تفاوت اندیکاتور گیتور با اندیکاتور الیگیتور این است که شاید به دلیل درهمتنیده شدن خطوط الیگیتور نتوانید درک درستی از بازار داشته باشید. در این مواقع اندیکاتور گیتور به شما کمک میکند. ازآنجاکه روند ابتدا، طول مسیر و انتها دارد، با کمک گیتور میتوانید ابتدا و انتهای مسیر را متوجه شویم.
زمانی که عمق خطوط زیاد باشد یا به اصلاح شکم تمساح بزرگ است یعنی بازار دارای روند است.
هرگاه خطوط سبز روی گیتور در حال تشکیل شدن است، یعنی خطوط الیگیتور در حال فاصله گرفتن از یکدیگرند، قدرت روند بیشتر میشود. با ایجاد خطوط قرمز، سه خط الیگیتور در حال نزدیک شدن به هم هستند، شیب در حال کم شدن بوده و به انتهای روند نزدیک میشویم.
درواقع گیتور شما را از بازارهای رنج نجات میدهد و این پیام را دارد که هرگاه تمساح از خواب بیدار شد وارد معامله شوید.
MFI بیل ویلیامز
در این بخش از مقاله «اندیکاتور بیل ویلیامز» ، قصد داریم درباره یکی از مهم ترین شاخص ها در تمام بازار های مالی، یعنی حجم نقدینگی یا میزان پول موجود در بازار است.
قطعا یکی از مواردی که نشان دهنده قدرت و امنیت بازار مالی است، میزان حجم سرمایه موجود در آن است.
در این بخش سیگنال های خرید و فروش یک اسیلاتور تکنیکالی، که به وسیله تحلیل آن میتوان در بازه های زمانی مختلف، نقدینگی موجود در سهم ها و ارز های مختلف را تحلیل کرد، یعنی اندیکاتور MFI را برررسی می کنیم.
اندیکاتور MFI مخفف عبارت Money Flow Index، از خانواده اسیلاتور ها به شمار می رود و در پایین چارت قیمت ظاهر می شود. شاخص این اسیلاتور بین 0 تا 100 نوسان میکند.
روش اضافه کردن اندیکاتور MFI به چارت قیمتی
در سایت تریدینگ ویو ، روی سربرگ Indicators & Strategies کلیک کنید. در قسمت سرچ، MFI را سرچ کنید.
مصاحبه با بیل ویلیامز ❤️ ترجمه فارسی ❤️
بیل ویلیامز(Bill Williams) متولد 1932 یک معاملهگر آمریکایی و نویسنده موفق دیدگاه بیل ویلیامز بود که سالیان طولانی از عمر خود را صرف آموزش به معاملهگران کرد. او از ابداع کنندگان و توسعه دهندگان برخی از اندیکاتورهای فارکس است و همچنین وی کتاب های مفیدی در زمینه رواشناسی تجارت در بازارهای مالی نوشته است.
بیل ویلیامز کیست؟
دکتر بیل ویلیامز یک معاملهگر موفق آمریکایی بود که در سال 1932 میلادی متولد شد. وی یکی از نویسندگان حاذق نیز بود که در زمینه تحلیل، رواشناسی معاملات و نظریه هرج و مرج در بازارهای مالی مختلف مانند بازار سهام، بازار کالا و بازار فارکس می نوشت.
رشته تحصیلی آکادمیک بیل ویلیامز فیزیک بود که در این رشته لیسانس گرفته و در رشته روانشناسی نیز دارای مدرک دکترا بود. بیل ویلیامز بیشتر از 30 سال مربی معاملهگری بود و بیشتر از نیم قرن از عمر خود را مشغول به فعالیت در بازارهای مالی مانند بازار سهام بود.
درست است که بیل ویلیامز تحصیلاتی داشت که با دنیای بازارهای مالی ارتباطی نداشتند اما نتیجه فعالیتها و تحقیقات این معاملهگر در بازارهای مالی باعث شد به اطلاعاتی دست یابد و اندیکاتورهای کاربردی را در بازار مالی ابداع کند و توسعه دهد. بیل دیدگاه بیل ویلیامز ویلیامز در سال 1984 گروه معاملاتی سودآوری را نیز تاسیس کرد و در آن فعالیت خود را شروع کرد.
اندیکاتورهای ابداع شده توسط بیل ویلیامز در بازارهای مالی توسعه یافتند و اکنون نیز در تحلیل تکنیکال بسیار کاربردی هستند. اندیکاتورهای توسعه یافته توسط بیل ویلیامز عبارتند از:
- اندیکاتورهای ویلیامز(Williams Indicators)
- اندیکاتورهای الیگیتور(Alligator Indicators)
- اندیکاتورهای فراکتال(Feractal Indicators)
- Awsome Oscillator،Accelerator Oscillator
بیل ویلیامز برای اینکه بتواند بازارهای مالی را بهتر درک کند روش خود را ابداع کرد و توسعه داد. وی در روش خود بازار را به صورت منطقی تحلیل می کرد، او معتقد بود که هرگز نمیتوان بازارهای مالی را به طور 100درصد شناخت بنابراین باید برای درک صحیح بازار بر روی رفتار آن متمرکز شد.
ویلیامز زمانی مشهور شد که از هنر نویسندگی خود استفاده کرد و کتبی را در زمینه بازارهای مالی نوشت و به بازار عرضه کرد. از میان کتاب های او سه کتاب به نام های تجارت هرج و مرج 1 و 2 و معاملات جدید که در آنها درباره مفهوم تجارت در بازارهای مالی نوشته شده بود به تعداد زیادی فروش رفت.
همچنین ویلیامز در دهه 80 و 90 همراه معاملهگران مشهوری کنفرانسهای معاملاتی برگزار کردند که به شناخت بیشتر مردم از وی انجامید. همچنین او کنفرانسهای زیادی در قارههای مختلف برگزار کرد و در این جلسات به روش تجارت خود را که در کتاب هایش نیز به آن اشاره کرده بود تدریس می کرد.
در نتیجه بیل ویلیامز توانست با فعالیت های مستمر خود در زمینه بازارهای مالی و با استفاده از هنر نویسندگی خود مشهور شود به طوری که در بیش از 60 کشور هزاران معاملهگر از آموزشهای او بهرهمند شده بودند. در نهایت وی در سال 2019 درگذشت اما هنوز در بازارهای مالی از آموزشها و اندیکاتورهای این معاملهگر موفق استفاده میشود.
بیل ویلیامز زندگی خود را صرف آموزش دانش و تجربه خود در بازارهای مالی به هزاران نفر کرد و تا به امروز افرادی زیادی در بازارهای از دانش این معامله گر موفق استفاده می کنند.
هماکنون دختر بیل ویلیامز به نام جاستین ویلیامز لارا کار پدر خود را ادامه می دهد و در زمینه بازارهای مالی فعالیت می کند. گروه معاملاتی سودآوری که توسط بیل ویلیامز تاسیس شده بود نیز اکنون توسط دختر وی مدیریت می شود.
مصاحبه با بیل و جاستین ویلیامز
از آنجا که بیل ویلیامز یکی از موفق ترین معامله گران بازارهای مالی بود و فعالیت های گستردهای در این زمینه انجام داده است تصمیم گرفتیم در این مقاله مصاحبه ایشان را به شما ارائه دهیم.
بازدهی شما در معاملات خود در سال های اخیر چگونه است؟
بیل ویلیامز در پاسخ به این سوال در مصاحبه خود گفت که سال گذشته بهترین سال ترید وی بودهاست و نسبت به سال های گذشته سود بیشتری کسب کرده به طوری که در یکی از حساب های معاملاتی خود توانسته بود بیش از 100% و در یک حساب دیگر بیش از 40% سود به دست آورد.
بیل ویلیامز معتقد بود که بیشتر معامله2گران که در بازارهای ضرر می کنند دلیل ضرر آنها انجام معاملات بیش از حد است یعنی آنها تعداد زیادی معامله انجام می دهند و می خواهند با کسب سود سریعا از بازار خارج شوند. به عبارتی آنها موقعیتهای معاملاتی خود را سریعا میبندند و از معامله خارج می شوند.
آیا شما یک ترند تریدر هستید؟
یادآوری: دیدگاه بیل ویلیامز ترند تریدر یک استراتژی در بازارهای مالی است که برخی معاملهگران از آن استفاده میکنند و هدف معاملهگران در این استراتژی این است که پایان روند را شناسایی کنند و در ابتدای روند جدید وارد معامله شوند و تلاش می کنند با استفاده از ابزارهای معاملاتی مختلف تا جایی که امکان پذیر است در روند باقی بمانند.
ویلامز در پاسخ به این سوال بیان کرد که یک ترند تریدر میباشد و تمایل دارد تا جایی که ممکن است در یک روند باقی بماند. ویلیامز برای اثبات این که یک ترند تریدر است به یکی از معاملات خود اشاره کرد که بیش از 2سال موقعیت خود را باز گذاشته است و موفق شده بود در آن معامله در سال اول 40% و در سال دوم 50% سود کسب کند.
ویلیامز بیان کرد طی سالیان طولانی که مشغول آموزش به هزاران نفر بود به این نتیجه رسیده است که بزرگ ترین مشکلی که باعث می شود معامله گران در معاملات خود ضرر کنند این است که بیش از حد معامله انجام می دهند.
و بزرگ ترین دلیل که باعث موفقیت وی شده است را این می داند که می تواسنت روند را در بلندمدت شناسایی کند و مدت زمان زیادی در آن باقی بماند و از استراتژی ترند تریدر استفاده کند.
در کدام تایم فریم معاملات خود را انجام می دهید؟
ویلیامز در پاسخ به این سوال تایم فریم خود را روزانه اعلام کرد.
در این زمان ویلیامز خاطره ای را تعریف کرد و گفت که برای چند دهه دائما و در کل روز نمودارهای قیمتی را نگاه کند تا اینکه همسرش از او خواست یک روز برای صرف غذا از پشت میز بلند شود زیرا وی عادت داشته که همیشه غذای خود را پشت میز در حالی که نمودار قیمتی را مشاهده می کند میل کند و اگر همسرش برای او غذا را پشت میز نمیاورد غذا نمیخورد.
اما ویلیامز به این نتیجه رسید که هرچه نمودارهای قیمتی را کمتر آنالیز کند نتایج بهتری را در آینده در معاملات از آن خود میکند.
آیا اخبار اقتصادی بر روی معاملات شما تاثیر می گذارد؟
ویلیامز در پاسخ به این سوال اینگونه پاسخ داد که به تاثیر اخبار بر روی معاملات به هیچ عنوان اهمیت نمیدهد و اینگونه نیست که دائما بررسی کند شرکتها یا اخبار چه تاثیری بر روی معاملات وی میگذارد و ترجیح میدهد نمودارها را بررسی کند.
ویلیامز معتقد بود در طی روز فرصتهای معاملاتی فراوانی به وجود میآید که معامله گران باید از میان آنها بهترین فرصت معاملاتی را پیدا کنند و از آنها استفاده کنند.
نظر شما درباره نظم در معاملات چیست؟
ویلیامز در پاسخ به این سوال گفت که هر معاملهگری باید براساس یک برنامه منظم معاملات خود را انجام دهد و تحلیل کند. بسیاری از معاملهگران برنامه معاملاتی دارند اما متاسفانه زمانی که وارد معامله میشوند برنامه معاملاتی خود را تغییر می دهند.
این دسته از معاملهگران تصور میکنند که با این کار معاملات خود را بهینهسازی می کنند اما مرتکب اشتباه بزرگی خواهند شد و با پیروی نکردن از قوانین برنامه خود معامله خود را نابود خواهند کرد.
معاملهگران هرچند از یک سیستم معاملاتی عالی پیروی کنند اما در هر صورت معاملات اشتباه انجام خواهند داد در این زمان آنها نباید خود را ببازند و برنامه معاملاتی خود را تغییر دهند بلکه باید در زمانی که شرایط بازار تغییر میکند دیدگاه بیل ویلیامز به قوانین برنامه معاملاتی خود پایبند باشند.
داشتن یک ذهن منظم اکتسابی است یا قابل یادگیری می باشد؟
ویلیامز در باب یک ذهن منظم گفت: یادگیری تئوری و آمادهسازی اصول یک ذهن منظم آسان است اما پایبندی به این اصول سخت است. تصور کنید شما در روز کل سرمایه خود را از دست بدهید و همسرتان از شما بپرسد که روز خود را چگونه گذراندهاید در این زمان شما نمیتوانید بگویید که کل سرمایه خود را از دست داده اید.
به عبارتی معاملهگران همیشه نمیتوانند حقیقت را بگویند و گاهی احساس شرمندگی خواهند کرد. به یاد داشته باشید که معاملهگران نمیتوانند آینده را پیشبینی کنند اما باید تلاش کند به اصول خود پایبند باشد در نهایت این کار میتواند باعث موفقیت معاملهگران شود.
چه زمانی که به روش خود ایمان آوردید؟
این مسئله کاملا به میزان سود و ضرر معاملهگران بستگی دارد زمانی که میزان سود آنها نسبت به ضرر افزایش یابد میتوانند متوجه شوند که در مسیر درست قرار گرفتهاند و به روش خود ایمان آورند.
چه عاملی باعث شد کتاب های تکنیکال را بنویسید؟
ویلیامز گفت: در زمانی که کار خود را به تازگی شروع کرده بودم و به صورت تمام وقت معامله انجام میدادم به تازگی نظریه آشوب مطرح شده بود. من به دلیل رشته تحصیلی خود که فیزیک بود به این نظریه علاقه داشتم.
ویلیامز در این زمان اشاره کرد که نظریه آشوب مانند نامش به هیچ عنوان آشوب و بی نظم و انضباط نیست و کاملا قابل درک است. این نظریه احساسات را بیان میکند. در آن زمان ما سه نفر که دکترای ریاضی فیزیک داشتند را استخدام کردیم تا آنها نظریه آشوب را بررسی کنند.
زمانی که آنها این نظریه را بررسی کردند به نتیجهای رسیدند که تا به حال در نمودار مشاهده نشده بود. آنها سه مووینگ اوریج را پیدا کردند که نام آنها را سیستم معاملاتی تمساح (Alligator Indicator) نامیدیم.
نکته جالب این است که این مووینگ اوریج ها که با بررسی این نظریه به دست آمدند دارای نسبت های فیبوناچی بودند که در کامپیوتر وجود نداشت. بنابراین ما تصمیم گرفتیم روش معامله خود را ساده کنیم و به دیگران آموزش دهیم.
در آن زمان جان وایلی که مدیر انتشارات وایلی بود از من خواست که دیدگاه بیل ویلیامز این نظریه را در کتابی بنویسم که از آن استقبال کردیم و سپس نسخه بروز شده این کتاب را دخترم جاستین نوشت.
در ادامه مصاحبه سوالاتی پرسیده شد که علاوه بر ویلیامز دختری وی جاستین ویلیامز که راه پدر خود را در پیش گرفته بود نیز به آنها پاسخ داد.
چه میزان از وقت خود را صرف تفریح می کنید؟
ابتدا بیل ویلیامز به این سوال پاسخ داد و گفت من در روز تعطیلاتم 15 دقیقه از زمان خود را برای معامله کردن صرف می کنم زیرا معامله کردن در هر مکانی امکان پذیر است و می توان با استفاده از نرم افزار،کامپیوتر و تکنولوژی بی سیم این کار را انجام داد.
اما جاستین ویلیامز در پاسخ به این سوال گفت:دوست دارم بگویم هر روز اما بازه زمانی طولانی از زمان خود را صرف آموزش می کنیم و برای اینکار باید حضور داشته باشیم تا بتوانیم به ایمیل ها و سوالها پاسخ دهیم. در کل ما سالی دوباره به مسافرت میرویم. اما من دوست دارم هر روز زمانی را صرف مطالعه کنم و در آفتاب بشینم، قدم بزنم یا یوگا کار کنم.
درنهایت نیز بیل ویلیامز اشاره کرد که این موضوع بسیار مهم است یک تریدر زمانی را برای سرگرمی و استراحت داشته باشد.
در تحلیل نمودارها اولین اقدامی که انجام میدهید چیست؟
جاستین ویلیامز به این سوال پاسخ داد و گفت: که ابتدا از اندیکاتور الیگیتور استفاده میکنیم و سپس آن را با پرایس بارها ترکیب می کنیم، این کار به ما کمک خواهد کرد تا از وضعیت بازار باخبر شویم بنابراین در نمودار قیمتی به دنیال یک موقعیت میگردیم که بتوانیم این دو را با یکدیگر ترکیب کنیم.
آیا از ترند لاینها و ابزار فیبوناچی استفاده می کنید؟
بیل ویلیامز پاسخ داد و گفت: خیر ما از ترند لاینها استفاده نمیکنیم بلکه از سیستم معاملاتی الیگیتور استفاده میکنیم. به عبارتی الیگتور ترند لاین ما محسوب میشود و به ما کمک خواهد کرد تا از وضعیت بازار آگاه شویم. همچنین به ما وضعیت بازار تا سه یا چهار برابر بازهای که در حال بررسی آن است را به ما نشان میدهد.
به عنوان مثال اگر ما تایم فریم 10 دقیقه را بررسی کنیم الیگیتور تا یک ساعت بعد و نمودار روزانه را به دیدگاه بیل ویلیامز ما اطلاع میدهد و دیگر نیازی نیست به نمودار روزانه نگاه کنیم. این اندیکاتور تا زمانی که اخبار اقتصادی منتشر نشده است به کار خود ادامه میدهد در نهایت اگر اخباری منتشر شود حرکات بازار براساس آن تغییر می کند.
آیا در تحلیل خود از نشریه امواج الیوت استفاده می کنید؟
بیل ویلیامز به این سوال پاسخ داد و گفت: بله به امواجی که تشکیل شدهاند دقت میکنیم اما صرفا براساس امواج الیوت معامله نخواهیم کرد. بیل ویلیامز توضیح داد که در کل دو روش برای ورود به به معامله، دو روش برای افزایش لات و دو روش برای خروج از معامله دارد و براساس آن کار خود را انجام می دهد.
همچنین ویلیامز توضیح داد که روش های او کاملا بستگی به امواج دارد و اینکه در چه موجی قرار گرفته است تاثیرگذار است و باید بررسی کند آیاد نمودار قیمتی شرایطی را دارد که بتواند به آن اعتماد کند یا خیر.
جاستین ویلیامز در ادامه توضیح داد و گفت که پدرش در بازار سهام معامله میکند اما او در بازار ارزها معامله می کند که این دو بازار با یکدیگر متفاوت هستند زیرا بازار ارز نسبت به بازار سهام از نوسانات بالاتری برخودار است.
در کل بازار ارز نسبت به سایر بازارهای مالی از نوسانات و حجم معاملاتی بالاتری برخودار است. به عنوان مثال اگر در یک حرکت اصلاحی قرار گرفته باشیم باید اتمام حرکت را بررسی و تحلیل کنیم اما اگر در یک حرکت اصلی باشیم احتمال به دست آوردن فرصت های معاملاتی بیشتر است.
اگر معامله گران از امواج الیوت استفاده کنند باعث میشود که در حرکات اصلاحی نمودار وارد معامله نشوند زیرا بیشتر ضررها در این حرکات رخ میدهد. بنابراین یادگیری این امواج میتواند مفید باشد.
دکتر بیل ویلیامز – تریدر اسطورهای بازارهای مالی
این مصاحبه با دکتر بیل ویلیامز (Bill Williams) معاملهگر اسطورهای بازارهای مالی انجام شده است.
دکتر ویلیامز از بزرگان و پیشکسوتان معامله گری و آموزش تحلیل تکنیکال محسوب میشود و کتابهای موثری در این زمینه تالیف کرده است.
مهمترین اندیکاتور ابداعی ایشان اندیکاتور تمساح (alligator indicator) است که در متاتریدر وجود دارد.
در ادامه ترجمه مصاحبه با بیل ویلیامز را میخوانید.
میتونید از نتایج تریدتون در سال گذشته برامون بگید؟
سال گذشته بهترین سال ترید در کل دوران حرفهای من بود و سال قبل از آن بهترین سال ترید به نسبت گذشته، در حال حاضر فقط بر روی بازار سهام ترید میکنم، سال گذشته چندین اکانت مختلف داشتم که یکی از اونها بیش از ۱۰۰% سود داد (حساب شخصی و اصلی ویلیامز) و یک اکانت بزرگ دیگرم هم بیش از ۴۰% سود داد.
ایدهای که در روش تریدم وجود دارد اینست که علت اصلی که اشخاص از ترید آسیب میبینند و ضرر میکنند اینست که بیش از حد ترید کرده (تعداد معاملاتشان زیاد است) و سریع هم از بازار خارج میشوند (پوزیشن در سود خود را زود میبندند).
پس میشه گفت شما یک ترند تریدر هستید؟
نکته ! ( ترند تریدر: تریدری که استراتژی تریدش این است که انتهای روندها را شناسایی میکند و سپس از ابتدای روند جدید با بازار همراه شده و با ابزاری که دارد به تحلیل وضعیت پرداخته و حتی المکان تا جای ممکن در روند باقی میماند)
قطعا. من یک “ترند تریدر” هستم و دوست دارم تا جایی که ممکن است در یک روند پوزیشنم را باز نگه دارم.
دو سال قبل در ژانویه پوزیشنی را باز کردم که بعد از دو سال بستمش! سال اول بیش از ۴۰% و سال دوم بیش از ۵۰% اون پوزیشن سود داد.
بنابراین با استانداردهای موجود ما خیلی موفق عمل کردهایم.
برای چند دهه مشغول به آموزش افراد جهت ترید بودهام و میدانم که بزرگترین مشکل افراد تعداد ترید بیش از حد است.
بزرگترین موفقیتهای تریدی من زمانی شکل گرفته است که تلاش کردهام یک روند درازمدت را شناسایی کرده و تونستهام شکلگیری آن را تشخیص دهم و سپس تا جاییکه ممکن بوده در آن روند پوزیشن را باز نگه دارم. بنابراین مشخصا من یک ترند تریدر هستم.
در حال حاضر یکی از روشهایی که ما وارد یک ترید میشویم این است که ببینیم ترندی اکستندد (extended) شده است (به بیان ساده بیش از حد ادامه پیدا کرده است) یا خیر.
بعد ما یک Bulish/Bearish divergent bar (واگرایی صعودی نزولی یا همون پرایس باری که دانای اول محسوب میشود) را داریم (منظور اینست که توسط دانای اول تشخیص میدهند که ترید به اتمام رسیده است) ما ابزاری داریم که به ما نشون میدهد روند سرعت زیادی داشته (منظور تکنیک انگولیشن است) و ما میدانیم که چطور در خلاف جهت ترند وارد بازار بشویم.
در واقع اولین سیگنال ما برای ورود به بازار همیشه این تکنیک است (منظور تریگر دانای اول است).
در چه تایم فریمی ترید میکنید ؟
تایم فریم استاندارد من روزانه است.
برای چندین دهه عادت داشتم کل روز و هر لحظه به چارت نگاه کنم.
تا اینکه همسرم روزی ازم خواست کرد برای صرف غذا از پشت میز بلند بشم، در واقع حدود ۱۲ سال یا بیشتر همیشه همسرم غذا را برایم میآورد و مقابل چارت غذا را میخوردم و اگه نمیآورد من غذا نمیخوردم!
اما چیزی که متوجه شدم این بود که وقتی زمان کمتری صرف مشاهده دایمی چارت و ترید میکنم نتایجم بهتر و بهتر میشود.
آیا اخبار اقتصادی در معاملات شما تاثیر دارد ؟
منظورتان این است که بررسی کنم کمپانی X چه چیزی گفته و ببینم چه تحلیل و یا خبر اقتصادی در پیش است؟ نه به هیچکدوم توجهی ندارم.
تنها و تنها با چارت کار دارم و بر اساس آن تحلیل میکنم.
اما من کسی نیستم که دائما دنبال ترید کردن باشم در طول روز فرصتهای بیشماری برای ترید به وجود میآید و فقط کافی است متمرکز باشم و بیینم کدام فرصت بهترین است و بهترین پتانسیل ترید را به همراه دارد.
نظرتان در مورد نظم کاری ( دسیپلین ) چیست؟
شما باید روش مشخصی برای تحلیل و ترید در بازار داشته باشید و دقیقا بر اساس آن عمل کنید.
کاری که اکثر تریدرها انجام میدهند این است که سیستم ترید خوبی را انتخاب و بعد تغییرات زیادی به سیستم اعمال میکنند (که البته از نظر خودشون دارند بهینهاش میکنند ) و با عدم پیروی دقیق از قواعدش عملا آن را نابود میکنند.
مهم نیست که سیستم تریدینگ شما چقدر خوب و قدرتمند باشد، چیزی که مهم است این است که شما تریدهای ضرر ده زیادی خواهید داشت.
اکثر افراد صرفا بخاطر چندتا ضرری که با اون تجربه میکنند، در سیستم ترید خود تغییراتی میدهند.
و بعد شروع به تغییر دادن قواعد تریدشان میکنند و وقتی اینکار انجام میشود آنها در حقیقت شروع به تحلیل بازار به شکل غلط میکنند و این نتیجهاش مشخص است.
داشتن یک ذهن و تفکر منظم قابل یادگیری است؟
یادگیری تئوری و اصول ساده است اما پیروی و الزام به اجرای این اصول سخت است.
تصور کنید شما مردی باشید که همسری دارید و بعد با همسرتان بیرون بروید. همسرتان بپرسد خوب امروز چه کردید و مجبور شوید بگویید کل سرمایهام را در بازار از دست دادم. این سخت است و بسیاری از موارد وجود دارد که تریدرها نمیتوانند تمام حقیقت را بگویند چرا که احساس شرمندگی میکنند.
زمانیکه وضعیتی را تحلیل میکنم و وارد بازار میشوم از آینده خبر ندارم اما نکته کلیدی برای موفقیت این است که دقیقا به روشی که تحلیل میکنیم پایبند باشم و از اون تخطی نکنم.
ایمان و اعتقاد به روش و پیروی دقیق و دراز مدت از اون مسیر مستقیم به سوی موفقیت است.
چه زمانی به این ایمان و اعتقاد در روشتان رسیدید ؟
فکر میکنم این بستگی به میزان سود و ضرر شما داشته باشد.
اگه میزان کلی سودتان نسبت به ضرر بیشتر باشد و بتوانیم آن را افزایش دهیم در مسیر صحیح قرار داریم.
عاملی که باعث شد تصمیم به نوشتن کتب تکنیکال بگیرید چه بود؟
در ایامی که تازه بصورت تریدر فول تایم در اومده بودم نظریه آشوب یا همان Chaos تازه مطرح شده و در حال باروری بود.
بخاطر پس زمینه تحصیلاتم در زمینه فیزیک به این تئوری خیلی علاقمند شدم.
راستی نظریه آشوب به هیچوجه آشوبناک نیست! (منظور اینست که یک نظریه شلوغ و نامنظم و مبهم و غیر قابل درک نیست) و در حقیقت نظریه و تفسیر عمیقتری از ریشه و علت احساسات و رفتار مردم ارایه میکند.
ما سه دکترای فیزیک و ریاضیات را استخدام کردیم و آنها به کمک یک ابرکامپیوتر به بررسی این نظریه در بازارهای سرمایه پرداختند و سرانجام کار آنها ارایه تصویری از بازار بر اساس این نظریه بود که تا پیش از آن این دقت و کارایی را ندیده بودیم.
آنها با سه مووینگ اوریج (میانگین متحرک) برگشتند که ما امروزه آن را را اندیکاتور تمساح مینامیم ( اندیکاتور Alligator ).
چیزی که جالب بود این بود که این مووینگها دارای پارامترهایی بودند که همگی بر اساس اعداد فیبوناچی بود در حالیکه آن ابر کامپیوتر ذرهای اطلاع از سری اعداد فیبوناچی نداشت!
همین که این پارامترها بر اساس نسبتهای فیبوناچی شکل گرفته بودند به ما اعتماد به نفس لازم رو داد.
از آن زمان تاکنون سعی کردیم روش ترید خود را ساده و سادهتر کنیم و هرچقدر این مسله را بیشتر انجام دادیم نتایج ما بهتر و بهتر شد.
جان وایلی دارنده انتشارات وایلی از ما خواست که کتابی در مورد این نظریه بنویسیم که اینکار را کردم و بعدها خواست که نسخه بروز شدهای از آن را بنویسم که این کار را دخترم جاستین انجام داد.
چقدر برای ترید خود وقت میگذارید
بیل ویلیامز: من هر روز در تعطیلاتم، ۱۵ دقیقه در روز وقت میگذارم .با نرم افزار – کامپیوتر و تکنولوژی بیسیم از هر جایی میشود ترید کرد.
جاستین ویلیامز: دوست دارم بگویم هر روز اما ما زمان زیادی را صرف آموزش میکنیم و میبایست حضور داشته باشم تا بتوانم به ایمیلها و تماسهای تلفنی پاسخ دهم.
بشکل خانوادگی ما سالی دو مرتبه به مسافرت میرویم اما بطور کلی من دوست دارم هر رز و ساعتی به مطالعه بپردازم و یا بیرون در آفتاب بشینم، قدم بزنم و یا یوگا کار کنم.
بیل ویلیامز: این بینهایت اهمیت دارد که یک تریدر در زمان ترید ریلکس باشد.
در تحلیل یک چارت اولین کاری که میکنید چیست ؟
جاستین ویلیامز: آوردن اندیکاتور الیگیتور و پرایس بارها، ترکیب الیگتور و پرایس بارها به ما وضعیت دقیق بازار را نشون میدهد و در چارتها به دنبال وضعیت بهینهای از ترکیب این دو هستم.
از ترند لاینها و تکنیکهای فیبوناچی در تحلیلتان استفاده میکنید ؟
بیل ویلیامز: نه ما از الیگیتور استفاده میکنیم.
در حقیقت الیگیتور ترند لاین (خط روند) ما محسوب میشود.
موویینگهای این اندیکاتور به ما میگوید که بازار در حال حاضر چه رفتاری دارد و در بازه زمانی بالاتر بین سه تا پنج برابر زمان چارتی که در حال بررسی آن هستیم چه اتفاقی میافتد.
برای مثال وقتی جاستین دارد تایم فریم ۱۰ دقیقه را بررسی میکند اندیکاتور الیگیتور میگوید که در تایم فریم یکساعته و روزانه چه اتفاقی در حال افتادن است بدون اینکه نیاز باشد به آن چارتها نگاه کند.
این اندیکاتور به شما جهت آتی روند بازار را تا زمانی که خبر مهمی اعلام نشود نشان میدهد و سرانجام اخبار جدید اقتصادی است که ترندهای جدید و اصلی بازار را جهت و شکل میدهد.
در تحلیل از نظریه امواج الیوت استفاده میکنید ؟
بیل ویلیامز: بله به فرم موجهای شکل گرفته نگاه میکنم اما صرفا بر اساس الیوت ترید نمیکنم.
در سبک ترید من دو روش برای ورود به پوزیشن – دو روش برای افزایش لات به یک ترید موفق و دو روش برای خروج از پوزیشن وجود دارد.
این ساختار اولیه روش ترید من است اما اینکه چطور این روش را در چارت اعمال کنم و اقدام به ترید کنم همونطور که جاستین گفت بستگی دارد که در کجای موج باشیم و در چه نواحی از چارت احساس راحتی و اعتماد لازم برای گرفتن پوزیشن جدید ایجاد شود.
جاستین ویلیامز: بیل در بازار سهام ترید میکند و من در بازار ارز که کمی متفاوت است بخاطر نوسانات بیشتری که دارد.
این مشخصا کمک بزرگی است که موقعیت بازاری که ترید میکنیم را بشناسیم (فارکس از تمامی بازارها نوسانات و بطور کلی حجم معاملات بیشتری دارد )
برای مثال اگه در یک کارکشن (حرکت اصلاحی) هستیم زمان اتمام یک کارکشن کاملا قابل بررسی و تحلیل است. و اگه در یک ترند (حرکت اصلی) قرار داریم فرصت و امکان بیشتری برای ترید بیشتر و گرفتن سود بیشتر از حرکت بازار را داریم.
درک از الگوهای پایه الیوت کمک میکند تا از ترید در آنجا اجتناب کنیم.
۸۵% ضررها در حرکات اصلاحی بازار رخ میدهند. بنابراین یادگیری آنها راه مستقیمی برای جلوگیری از درد و رنج است.
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
مصاحبه با بیل ویلیامز، اسطوره بازارهای مالی
مصاحبه بیل ویلیامز یکی از خواندنیترین مصاحبهها است که بیشتر در خصوص ترید او است. اینکه چه فعالیتهایی در زمینه معاملهگری داشت و چه اندیکاتورهایی را در بازارهای مالی توسعه داد و چندین سال بر روی آنها کار کرد. یکی از مهمترین اندیکاتورهای او اندیکاتور تمساح یا الیگیتور است که بسیار شناخته شده و کاربردی است. این اندیکاتور یکی از اندیکاتورهایی است که در متا تریدر قرار گرفته و استفاده از آن در معاملات به همراه تحلیل حجم دادهای قوی را برای معاملهگری در اختیار معامله گران قرار میدهد. پس تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید تا بیشتر در خصوص این معاملهگر افسانهای بدانید.
میتونید از نتایج تریدتون در سال گذشته برامون بگید؟
سال گذشته بهترین سال ترید در کل دوران حرفه ای من بود و سال قبل از آن بهترین سال ترید به نسبت گذشته، در حال حاضر فقط بروی بازار سهام ترید میکنم، سال گذشته چندین حساب معاملاتی مختلف داشتم که یکی از انها بیش از 100% بازدهی داشته و حساب بزرگ دیگرم هم بیش از 40% بازدهی داشته است. ایده ای که در روش تریدم وجود دارد اینست که علت اصلی که اشخاص از ترید آسیب میبینند و ضرر میکنند اینست که OVERTRADE هستند و معاملات زیادی انجام می دهند و سریع هم از بازار خارج میشوند و به فرصت معاملاتی خود اجازه رشد نمی دهند.
پس میتوان گفت شما یک ترند تریدر هستید؟
قبل از بیان این موضوع ترند تریدر را توضیح دهم. ترند تریدر به سرمایه گذارانی گفته می شود که ابتدا و انتها روندها را شناسایی میکنند و همراه با آن ترید میکنند. البته در بازار ایران چون امکان گرفتن موقعیت فروش وجود ندارد پس صرفا می توان ابتدای روند در سهم را پیش بینی کرد و با ان همراه شد و تا انتهای ترند هم در سهم ماند و بازدهی کسب کرد.
قطعا. من یک “ترند تریدر” هستم و دوست دارم تا جایی که ممکن است در یک روند موقعیت معاملاتیم را باز نگه دارم. دو سال قبل در ژانویه پوزیشنی رو باز کردم که بعد از دو سال آن را بستم ! سال اول بیش از 40% و سال دوم بیش از 50% در آن موقعیت معاملاتی بازدهی کسب کردم. بنابراین با استاندارد های موجود ما خیلی موفق عمل کرده ایم.
برای چند دهه مشغول آموزش افراد جهت معامله بوده ام و میدانم که بزرگترین مشکل افراد تعداد ترید بیش از حد است. بزرگترین موفقیتهای معاملاتی من زمانی شکل گرفت که تلاش کرده ام روند بلند مدت را شناسایی کنم و سپس تا جایی که ممکن بوده در آن روند پوزیشن را باز نگه دارم. بنابراین مشخصا من یک ترند تریدر هستم و از این موضوع هم راضی هستم.
در چه تایم فریمی ترید میکنید؟
تایم فریم استاندارد من روزانه است. برای چندین دهه عادت داشتم کل روز و هر لحظه به چارت نگاه کنم. تا اینکه همسرم روزی از من خواست که برای صرف غذا از پشت میز بلند بشم. این یعنی حدود 12 سال یا بیشتر همیشه همسرم غذا را برایم میاورد و در مقابل چارت غذا را میخوردم و اگر هم غذا نمی اورد من غذا نمیخوردم. اما چیزی که متوجه شدم این بود که وقتی زمان کمتری صرف مشاهده دایمی چارت و ترید میکنم نتایجم بهتر و بهتر می شود.
آیا اخبار اقتصادی در معاملات شما تاثیر دارد؟
منظورتان این است که بررسی کنم فلان شرکت چه چیزی گفت است و ببینم چه تحلیل و یا خبر اقتصادی در پیش است ؟ نه به هیچکدام توجهی ندارم. تنها و تنها با چارت کار دارم و بر اساس ان تحلیل میکنم. در کل من کسی نیستم که دایما به دنبال ترید کردن باشم. همانند بسیاری از معامله گران دیگر من نیز در طول روز فرصتهای بیشماری برای ترید دارم و فقط کافی است متمرکز باشم و بررسی کنم که بهترین فرصت کدام است و چه دارایی بهترین پتانسیل ترید رو برای من ایجاد کرده است.
نظرتون در مورد نظم کاری (دسیپلین) چیست؟
شما باید روش مشخصی برای تحلیل و ترید در بازار داشته باشید و دقیقا بر اساس آن عمل کنید. کاری که اکثر تریدرها انجام میدهند این است که سیستم ترید خوبی را انتخاب و بعد تغییرات زیادی به سیستم اعمال می کنند و با عدم پیروی دقیق از قواعد آن سیستم عملا سیستم را نابود میکنند. مهم نیست که سیستم معاملاتی شما چقدر خوب و قدرتمند باشد، چیزی که مهم است این است که شما به چه میزان در معاملات خود موفق عمل دیدگاه بیل ویلیامز کنید. اکثر افراد سیستم معاملاتی خود را صرفا به دلیل اینکه در چند معامله زیاد کرده اند تغییر میدهند.
داشتن یک ذهن و تفکر منظم قابل یادگیری است؟
یادگیری تئوری اصول ساده ای دارد اما پیروی و الزام به آن سخت است. تصور کن شما مردی باشید که همسری دارد و بعد قصد داشته باشی با همسرت بیرون بروی. در مورد روزت میپرسد و مجبور باشی به او بگویی که کل سرمایه ام را از دست داده ام این موضوع به خودی خود سخت است و بسیاری از موارد هست که معامله گران قادر به گفتن حقیقت نیستند چرا که احساس شرمندگی میکنند. زمانیکه وضعیتی را تحلیل میکنم و وارد بازار میشوم از آینده خبر ندارم اما نکته کلیدی برای موفقیت در بازار این است که دقیقا به روشی که تحلیل میکنیم پایبند باشیم و از آن تخطی نکنیم. ایمان و اعتقاد به روش و پیروی دقیق و بلند مدت از آن مسیر مستقیم به سوی موفقیت است.
چه زمانی به این ایمان و اعتقاد در روش معاملاتیتان رسیدید؟
فکر میکنم این موضوع به میزان سود و ضرر شما بستگی داشته باشد. اگر شما قادر باشید برایند معاملاتیتان مثبت باشد یعنی به موفقیت رسیده اید.
عاملی که باعث شد تصمیم به نوشت کتابهای تکنیکال کنید چه چیزی بود؟
در روزهایی که کل روزم را درگیر معاملات بودم نظریه آشوب تازه مطرح شده بود. بخاطر تحصیلاتی که در زمینه فیزیک داشتم به این تئوری خیلی علاقمند شدم. راستی نظریه آشوب به هیچوجه آشوبناک نیست! (منظور اینست که یک نظریه شلوغ و نامنظم و مبهم و غیر قابل درک نیست) و در حقیقت نظریه و تفسیر عمیقتری از ریشه و علت احساسات و رفتار مردم ارایه میکند. ما سه دکترای فیزیک و ریاضیات رو استخدام کردیم و اونها به کمک یک ابرکامپیوتر به بررسی این نظریه در بازارهای سرمایه پرداختند و سرانجام کار آنها ارایه تصویری از بازار بر اساس این نظریه بود که تا پیش از آن این دقت و کارایی را ندیده بودیم. آنها با سه مووینگ اوریج برگشتند که ما امروزه آنها را تمساح مینامیم ( اندیکاتور Alligator ).
چیزی که جالب بود این بود که این مووینگها دارای پارامترهایی بودند که همگی بر اساس اعداد فیبوناچی بود در حالیکه آن ابر کامپیوتر ذره ای اطلاع از سری اعداد فیبوناچی نداشت! و همین که این پارامترها بر اساس نسبتهای فیبوناچی شکل گرفته بودند به ما اعتماد به نفس لازم را داد. از آن زمان تاکنون سعی کردیم روش معاملاتیمان را هر چه ممکن است ساده و ساده تر کنیم و هرچقدر این مسله را بیشتر انجام دادیم نتایجمان بهتر و بهتر شد. جان وایلی دارنده انتشارات وایلی از ما خواست که کتابی در مورد این نظریه بنویسیم که اینکار را انجام دادم و بعدها خواست که نسخه بروز شده ای از آن را بنویسیم که این کار را دخترم جاستین انجام داد.
چقدر برای ترید خود وقت می گذارید؟
بیل ویلیامز: من هر روز در تعطیلاتم، 15 دقیقه در روز وقت میگذارم . با نرم افزار – کامپیوتر و … از هر جایی میتوان ترید کرد.
جاستین ویلیامز: دوست دارم بگویم هر روز اما ما زمان زیادی رو صرف اموزش میکنم و میبایست حضور داشته باشم تا قادر باشم به ایمیلها و تماسهای تلفنی پاسخ بدهم. بشکل خانوادگی ما سالی دو مرتبه به مسافرت میریم اما بطور کلی من دوست دارم هر رزو ساعتی به مطالعه بپردازم و یا بیرون در آفتاب بشینم قدم بزنم و یا یوگا کار کنم.
بیل ویلیامز: دارای اهمیت زیادی است که یک معامله گر زمان مناسبی را برای استراحت داشته باشد.
در تحلیل یک چارت اولین کاری که میکنید چیست؟
جاستین ویلیامز: آوردن اندیکاتور الیگیتور و پرایس بارها، ترکیب الیگتور و پرایس بارها به ما وضعیت دقیق بازار را نشان میدهد و در چارتها به دنبال وضعیت بهینه ای از ترکیب این دو هستم.
از خطوط روند و تکنیکهای فیبوناچی در تحلیلتون استفاده میکنید؟
یکی از موضوعات مهم در مصاحبه بیل ویلیامز استفاده از دانش تکنیکال می باشد که اون اینچنین پاسخ میدهد. نه ما از الیگیتور استفاده میکنیم. در حقیقت الیگیتور خطوط روند ما محسوب می شود. موویینگ های این اندیکاتور به ما میگوید که بازار در حال حاضر چه رفتاری دارد و در بازه زمانی بالاتر بین سه تا پنج برابر زمان چارتی که در حال بررسی است چه اتفاقی در حال رخ دادن است. برای مثال وقتی جاستین تایم فریم 10 دقیقه را بررسی میکند اندیکاتور الیگیتور می گوید که در تایم فریم یکساعته و روزانه چه اتفاقی در حال رخ دادن است . این اندیکاتور به شما جهت آتی روند بازار رو تا زمانی که خبر مهمی اعلام نشود نشان میدهد و سرانجام اخبار جدید اقتصادی است که ترند های جدید و اصلی بازار را جهت و شکل میدهد.
در تحلیل از نظریه امواج الیوت استفاده میکنید؟
بیل ویلیامز: بله به فرم موجهای شکل گرفته نگاه میکنم اما صرفا بر اساس الیوت ترید نمیکنم. در سبک ترید من دو روش برای ورود به پوزیشن – دو روش برای افزایش لات به یک ترید موفق و دو روش برای خروج از پوزیشن وجود دارد. این ساختار اولیه روش ترید من است اما اینکه چطور این روش را در چارت اعمال کنم و اقدام به ترید کنم همانطور که جاستین گفت بستگی دارد که در کجای موج باشیم و در چه نواحی از چارت احساس راحتی و اعتماد برای گرفتن پوزیشن جدید ایجاد شود.
جاستین ویلیامز: بیل در بازار سهام معامله میکند و من در بازار ارز که به خاطر نوسات بیشتر کمی متفاوت است این مشخصا کمک بزرگی است که موقعیت بازاری که ترید میکنیم را بشناسیم ( بازار ارز از تمامی بازارها نوسانات و بطور کلی حجم معاملات بیشتری دارد)، برای مثال اگر در یک کارکشن ( حرکت اصلاحی ) هستیم زمان اتمام یک کارکشن کاملا قابل بررسی و تحلیل است و اگر در یک ترند اصلی قرار داریم فرصت و امکان بیشتری برای ترید بیشتر و گرفتن سود بیشتر از حرکت بازار را داریم.
درک شما از الگوهای پایه الیوت کمک میکند تا از ترید در آن موقعیت ها اجتناب کنید. 85% ضررها در حرکات اصلاحی بازار رخ می دهند. بنابراین یادگیری آنها راهی برای جلوگیری از تحمل زیان در معامله است.
کتابهای بیل ویلیامز
بیل دیدگاه بیل ویلیامز ویلیامز کتابهای بسیاری در زمینه معاملهگری نوشته است. دو نمونه از کتابهای او با نام تحلیل و معاملهگری با روش بیل ویلیامز و کتاب تریدینگ کی آس میباشد که به همه سرمایه گذاران در بازار سرمایه ایران پیشنهاد میکنم که این دو کتاب را مطالعه کنند. این کتاب ها بیشتر در خصوص الگوی بی نظمی در بازارهای مالی صحبت میکند. الگویی که فراتر از دیدگاه تحلیل بنیادی و تکنیکال در بازارها می باشد.
با محبوب ترین استراتژی های معاملاتی آشنا شوید + نظریه آشوب بیل ویلیامز (قسمت اول)
در این نوشته با مجموعهای از استراتژی ها و روش هایی که زمانی به سیر تکامل معامله گری در بازارهای مالی کمک کرده اند آشنا می شوید. در مقدمه کتاب بیل ویلیامز با نام “نظریه آشوب در معامله گری: بیشینه کردن سودآوری با روشهای ثابت شده تکنیکال ” آمده که:
اگر جهت را عوض نکنیم، آخر کار احتمالا از جایی سر در میآوریم که شروع کردهایم.
این کتاب هدیهای به کسانی بود که تصمیم گرفتند فارغ از شکستها و موفقیتهای قبلی خود، به بهترین فرد دنیای معاملهگری تبدیل شوند.
بیل ویلیامز تئوری آشفتگی خود را توضیح داد؛ نگاهی جدید به بازار. نگاهی نه به یک گشت و گذار تصادفی در قیمتها و نظرات بلکه به نظمی کاملاً سازمان یافته. (به تئوری آشفتگی، نظریه آشوب یا نظریه بینظمی و هرج و مرج نیز گفته میشود.)
بعدها این سیستم به “Profitunity” تغییر نام داد (اشاره به سودآوری زیاد سیستم معاملاتی). این روش به شما امکان میدهد تا از فشار روانی روی معامله گر، کوشش بیهوده، از بین رفتن سلولهای عصبی و در نهایت خالی شدن حساب معاملاتی خلاص شوید.
با درک بازار، معامله گر میتواند احساسات و اقدامات و وضعیت حساب معاملاتی خود را کنترل کند.
بیل ویلیامز کیست؟
در منابع مختلف می توانید بیابید که بیل ویلیامز یا در سال ۱۹۲۸ یا در سال ۱۹۳۲ در یک خانواده معمولی آمریکایی متولد شده است. در مدرسه، او بچهای ساکت و آرام بود ، هرچند عادت داشت نظریههایی را مطرح کند و سعی کند آنها را اثبات کند. پس از اتمام مدرسه، والدینش میخواستند که او به کالج کلیسا برود و بعداً کشیش شود، اما او دانشگاه را انتخاب کرد، در آنجا با دوست و همکار معامله گر خود به نام راجرز آشنا شد.
راجرز مرد جوان را با معامله گری و بورس آشنا کرد. از همان سال اول دانشگاه، راجرز در یکی از مراکز معامله نیویورک کار می کرد و سود قابل توجهی کسب میکرد. دوستانش هر روز درباره اوضاع بازار مالی جهان بحث میکردند و بیل بیشتر مجذوب ایده تبدیل شدن به یک معامله گر حرفهای موفق میشد.
پس از فارغالتحصیلی، بیل و دوستدخترش ازدواج میکنند و راهی شهر دیگری میشوند. او همچنان در بازار بورس کار میکند و مهارتهای خود را کاملتر میکند. اما نه نوشتههای حوزه آن کسبوکار و نه مهارتهای دیگر معاملهگری به او کمک نکردند تا به سطح مطلوبی از درآمد برسد. به زودی، او بیشتر از درآمدش، روی سهام سرمایه گذاری میکرد و وضعیت مالی خانواده بدتر شد.
در یک نقطه خاص، او می خواست معامله گری را ترک کند اما همسرش اصرار داشت که کسبوکار را در دست خود بگیرد و با افکار خودش کار را پیش ببرد.
گام به گام، ویلیامز شروع به ایجاد روش تجزیه و تحلیل و معامله گری شخصی، بر اساس تجربه، دانش، محاسبات دیدگاه بیل ویلیامز ریاضی و ادراک خود میکند. مسیر حرفهای و کاری او شروع به رشد شدید کرد. ویلیامز پایان نامه دکترای خود را در مورد بازار سهام مینویسد. در سال ۱۹۹۵، او تصمیم میگیرد کتاب “نظریه آشوب در معامله گری” را منتشر کند.
در این کتاب، او در مورد نظریه خودش صحبت میکند، بر اساس نظریه او، بازار از یک هرجومرج منظم و سازمانیافته تشکیل شده است و برای به دست آوردن سود، شما نه تنها مجبور هستید انواع مختلفی از تجزیه و تحلیل را در نظر بگیرید بلکه باید ساختار بازار دیدگاه بیل ویلیامز را نیز درک کنید. استراتژی بیل ویلیامز تبدیل به یک کتاب پرفروش شد و بمبی اطلاعاتی شد که طرفداران زیادی در سراسر جهان برای ویلیامز به ارمغان آورد.
بعدها دنیا شاهد “نظریه آشوب در معامله گری ۲” شد. وی پس از موفقیت چشمگیر کتابهایش، مشاور رسمی بانکهای مختلف آمریکایی و صندوقهای پوشش ریسک شد. همچنین، وی گروه معاملاتی Profitunity را تأسیس کرد که هنوز در حال آموزش و مشاوره به معامله گران مبتدی است.
“نظریه آشوب در معامله گری” ویرایش اول
در کتاب اول، از همان ابتدا، ویلیامز فکر معاملهگران مبتدی و باتجربه را با واقعیت بازار درگیر میکند. علاوه بر این، به گفته وی، واقعیت این است که بیشتر معامله گران با بازار به عنوان یک مسئله برخورد میکنند. به عبارت دیگر، توجهات روی تفسیر اشتباه از رابطه بازار و معامله گر قرار گرفته بود. اصل مسئله در روانشناسی معامله گر بود.
حتی وقتی فناوریهای پیشرفته وارد بازار شد، با ظهور رایانهها، اندیکاتورها و جزئیات قیمتها مشکل از بین نرفت، فقط شکل آن را تغییر داد و به سمت ابزارهای بیشتر حرکت کرد.
غالبا معامله گری به عنوان یک علم شبه فکری، یا یک بازی شبه علمی فکری، که در آن سود مستقیماً به تشخیص فکری معاملهگر ارتباط داشت، تعبیر می شد. با این حال در واقعیت، معاملهگری هرچیزی هست به جز تلاش فکری. دانش تنها راه موفقیت در این شغل نیست. بلکه شرایط سلامتی، به ویژه معده یا قلب نقش مهمی ایفا میکند. انطباق ادراکی و هماهنگی علایق معاملهگر و علایق بازار سود بیشتری نسبت به تئوریهای شبه علمی و عالمانه خواهد داشت. این کتاب معامله گر را به سمت عقل سلیم و دیدگاه صحیح در مورد معامله گری هدایت میکند.
معامله گری نباید یک کار سخت، بلکه باید یک چیز سودآور باشد.
او گفت از دام حرفهای زیبا خلاص شوید، و در پشت آنها برخی حقایق همیشگی را خواهید یافت که معاملهگری شما را نسبتاً آسان میکند. مشکل حقایق این است که آنها نه احساساتی هستند و نه عاشقانه. حقیقت عبارت است از واقعیت، عملگرایی و شهود هوشمندانه. ویلیامز به معامله گران گفت که بیاموزند در معاملهگری مستقل باشند.
ساختار کتابی که باید مطالعه کنید
در قسمت اول کتاب دلایل شکست ۹۰٪ معامله گران شرح داده شده است.
فصل دوم سادگی ساختار بازار و کارکردهای آن را توصیف میکند. هر بازاری در جهان برای سهمیه بندی یا توزیع مقدار مشخصی از کالای خاص بین کسانی است که تمایل دارند آن را داشته باشند. در هر ثانیه، در بازار قیمت مناسب و تعادل کامل بین خریداران و فروشندگان تعیین شده است. بازار اولین کسی است که نقض تعادل را احساس می کند و ما باید لحظه را غنیمت بشماریم و همراه با بازار حرکت کنیم.
در فصل سوم، شرح مفصلی از منطق تئوری آشفتگی به عنوان مدلی از بالاترین دیدگاه بیل ویلیامز سطح سازمان یافتگی بازار وجود دارد. توضیح داده شده است که چرا استفاده از منطقهای آمار خطی در فضای غیر خطی بازار اشتباه است.
فصل چهارم کلید رفتار صحیح در بازار و همچنین ساختار اصلی و نامرئی آن را توضیح می دهد که رفتار معامله گر را توصیف میکند. در این فصل ما با این موضوع آشنا میشویم همانطور که یک رودخانه، بازار نیز در مسیری پیش میرود که کمترین مقاومت را داشته باشد و مسیر حرکت بازار به نوبه خود به شکل بستر رودخانه تعریف میشود. همچنین، در مورد یکی از اشتباهات اصلی معامله گر صحبت میشود: تلاش برای تغییر جهت بازار به جای تغییر جهت معاملات.
پنج مرحله از تکامل معامله گر
با شروع فصل پنجم، ویلیامز نقشههای تکاملی برای توسعه هر معامله گر از مبتدی تا حرفهای و لیستی از ابزارها را برای استفاده در هر سطح آمادگی ارائه میدهد. در این فصل، نیازهای معامله گر مبتدی برشمرده شده است. هدف و مهارتهای آنها بر تلاش برای از دست ندادن پول و کسب تجربه متمرکز است. ابزار یک تاجر مبتدی عبارتند از: سطوح قیمت روزانه، حجم معاملات، اندیکاتور MFI، پنجره های Profitunity و کیسه هوا (Air Bag).
سپس، بیل ویلیامز نیازهای یک مبتدی پیشرفته را مشخص میکند. هدف چنین معامله گری کسب سود منظم در یک قرارداد است. ابزارها عبارتند از: امواج الیوت، فراکتال ها.
در سطح سوم، معامله گر صلاحیت مییابد. در این مرحله، آنها باید سود حاصل از هر سرمایه گذاری را به حداکثر برسانند. ابزارهای موجود در این مرحله عبارتند از: همکار معامله گری Profitunity و برنامهریزی معامله گری Profitunity. در سطح سوم، شما توانایی ارزیابی فوری و دقیق هر بازاری را دارید.
سطح چهارم را در مقایسه با سطح قبلی می توان جهش کوانتومی نامید. در این سطح، معاملهگر ماهر میشود. هدف این است که کالا یا قیمت آن را معامله نکنیم، بلکه مجموعه ای از افکار و اعتقادات خود را معامله کنند. این ابزارها عبارتند از: سمت چپ مغز، قلب، سمت راست مغز (تلگراف مغز).
در سطح پنجم، یک شخص به قلمرو هرج و مرج وارد می شود و یک متخصص می شود. هدف، معامله کردن وضعیت ذهنی است. در این سطح، ابزارها حالات ذهنی خود شما هستند (نرم افزار بیولوژیکی). در این سطح می فهمیم که وظیفه اصلی ما این است که بفهمیم چه کسی هستیم. در این سطح، معاملات به بهترین معنای کلمه به یک بازی بدون تنش تبدیل میشوند. آنچه که ما در سه سطح اول یک پدیده تصادفی مینامیدیم، در واقع نتیجه درک ناکافی ما از اصل امور است. معامله گر احساس میکند همانطور که در امتداد رودخانه شناور است تمام خواستههایش را محقق میکند.
در مورد چگونگی تبدیل شدن به یک معامله گر مبتدی، نحوه حرکت به سمت یک مبتدی پیشرفته و موارد دیگر در قسمت دوم این متن بخوانید.
دیدگاه شما