استراتژی خروج از بازار چیست؟
آکاایران: فکر به تغییر و یا خروج از کسب و کار برای هرکسی ممکن است پیش آید، اگر از قبل برای این موضوع آماده شوید میتوانید به بهترین شکل آنرا انجام دهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ اگر از هم اکنون قصد دارید به فکر روزی باشید که شاید دیگر قصد اداره کردن کسب وکار خودتان را نداشته باشید، باید به یکی از این 4 استراتژی خروجی که در اینجا مطرح می کنم توجه داشته باشید تا در زمان نیاز برای آن آمادگی کامل داشته باشید:
صاحبان کسب وکارها عموماً زمانی زیادی را شاید به عنوان یک کارآفرین طی می کنند و تنها به فکر این موضع هستند که کسب وکار مستقل خودشان را راه اندازی کنند. اما نکته ای که اغلب از آن غافل می شوند این هست که تصمیم هایی که در ابتدای کار اتخاذ می کنند می تواند و باید کاربردهای بسیار زیادی در ادامه راه برای آن ها داشته باشد. توجه داشته باشید که فقط راه اندازی یک کسب وکار که ارزش مادی بسیار زیادی داشته باشد، کاربردی نیست و صاحب یک کسب وکار همواره باید در پی یک استراتژی خروج برای کسب وکار خودش هم باشد، راهی برای خارج کردن و بازپس گیری پول و سرمایه اولیه خودش که وارد این کسب وکار کرده است.
برای آن دسته از شما که تمایل برنامه ریزی از پیش دارید – – و البته برای آن هایی که باید این چنین باشند، اما نیستند – – در این مطلب 4 استراتژی خروج اصلی را شرح می دهیم:
استراتژی خروج 1: اصلاح
یکی از استراتژی های خروج موردعلاقه برخی از صاحبان کسب وکار که دارای طرز فکری روبه جلو هم هستند، خون گرفتن از شرکت به صورت روزانه است. منظور از این استراتژی عاری استراتژی خروج از بازار از هرگونه خشونت یا رقابت غیرمنطقی است – – ملکه منظور اصلی از آن پرداخت حقوق نجومی به خودتان، در نظر گرفتن پاداش های بسیار زیاد و غیرمنطقی برخلاف عملکرد واقعی شرکت و در نظر گرفتن نوع خاصی از سهام برای خودتان است که مزایایی چندین برابر نسبت به دیگر سهام داران برای شما ایجاد کند. هرچند که اتخاذ چنین استراتژی در یک شرکت سهامی عام در برخی جوامع و سیستم ها رد شده است، اما به طورکلی در شرکت خصوصی ایده بدی نیست.
در این شیوه به عبارتی بجای سرمایه گذاری به منظور رشد و توسعه شرکت و کسب وکار، همواره سعی در کوچک کردن هر چیز، برداشتن بخش قابل توجهی از هر سرمایه گذاری به عناوین مختلف و تنها زنده نگه داشتن شرکت به واسطه درآمدی اندک دارید.
به یاد داشته باشید که پول و سرمایه ای که در جیب شما به عنوان یک مالک استراتژی خروج از بازار کسب وکار قرار دارد، درواقع دیگر هیچ ارتباطی به کسب وکار ندارد و جدا از آن بررسی می شود. اگر مسئولیت کسب وکاری بر عهده شماست که برای توسعه و رشد نیاز به سرمایه گذاری دارد، خارج کردن سرمایه به عناوین مختلف از آن موجب بروز مشکلاتی در ادامه مسیر می شود. همچنین اگر سرمایه گذاران دیگری در آن کسب وکار در کنار شما حضورداشته باشند، این کار موجب نارضایتی برای آن ها استراتژی خروج از بازار می شود.
مزایای استفاده از این استراتژی:
1- طبیعتاً هیچ کس از داشتن درآمد زیاد و نجومی ناراحت نیست.
2- نیاز آن چنانی به فکر کردن در این رابطه نیست: فقط باید هر زمان که نیاز به پول یا نقدینگی داشتید از حساب شرکت برداشت کنید.
اشکالات استفاده از این استراتژی:
1- شیوه استخراج پول و وارد شدن نقدینگی به حساب شخصی ممکن است در برخی سیستم های مالیاتی شک برانگیز تلقی شده و درصدی مالیات به آن تعلق بگیرد.
2- فاقد داشتن برنامه ریزی دقیق و بلندمدت، ممکن است اقدام به خروج بخش هایی از سرمایه بکنید که در آینده به آن نیاز ضروری داشته باشید.
استراتژی خروج 2: تسویه یا انحلال
شاید شما به این نتیجه برسید که دیگر برنامه ریزی و صرف کردن وقت و سرمایه نقدی دیگر برای این کسب وکار کافی است. شاید برخی از آن تحت عنوان بستن درها و … یاد کنند، اما هر چه که هست، باید به این نکته توجه داشت که هیچ کس کسب وکاری را برای بستن درب های آن درزمانی در آینده راه اندازی نمی کند، اما این حالت برای کسب وکارهای مختلف دیر یا زود اتفاق می افتد. اگر شما از این استراتژی تحت عنوان تسویه یا انحلال استفاده کنید، باید تمامی درآمد حاصل از دارایی ها به منظور بازپرداخت طلب طلبکاران مورداستفاده قرار بگیرد و هر آنچه از آن باقی بماند باید بین سهامداران تقسیم شود.
مزایای استفاده از این استراتژی:
1- انجام این کار آسان بوده و امری عادی است.
2- عموماً هیچ گونه مذاکره در رابطه با آن انجام نمی شود.
3- هیچ نگرانی در رابطه با انتقال قدرت و اختیارات در شرکت موجود نیست.
اشکالات استفاده از این استراتژی:
1- هرچند که دیر یا زود ممکن است برای هر کسب وکاری اتفاق بیفتد، اما درنهایت قادر به گرفتن ارزش بازاری دارایی های شرکت خودتان می شود، نه چیزی بیشتر!
2- مواردی مانند لیست مشتریان، اعتبار شما و روابط کاری و تجاری که ممکن است دارای ارزش های زیادی باشند، در وضعیت انحلال همگی نابود می شوند و هیچ راه و روش و فرصتی برای ترمیم آن ها موجود نیست.
3- سهامداران دیگر همواره نگران این موضوع هستند که پس از پرداخت دیون و برداشتن آورده اولیه مؤسس چقدر برای دیگر سهامداران جزء باقی می ماند.
استراتژی خروج 3: فروش کل مجموعه به یک خریدار فاقد تکه تکه کردن کسب وکار
در این حالت مالک اصلی یک خریدار دیگر را که به این کسب وکار و شرایط فعلی آن اعتقاد داشته و باور به سرمایه گذاری و توسعه آن دارد واگذار می کند، یعنی تمام دیون و سهام داران دیگر در کسب وکار باقی مانده و فقط یکی از سهامداران اصلی، سهم خود از آن کسب وکار را به شخص دیگری واگذار می کند و این گونه میراث تلاش ها و زحمات بنیان گذار اولیه و اعتبار کسب وکار در جای خود باقی می ماند و همچنان از فرصت رشد و توسعه مجدد برخوردار می شود. افراد یا گروه هایی که ممکن است حائز شرایط این جابجایی باشند می توانند از بین مشتریان، کارکنان یا حتی فرزندان بنیان گذار اولیه انتخاب شوند.
از نمونه های قبلی اجراشده این شیوه در کسب وکارهای مختلف می توان به برند Wonka اشاره کرد که بخشی از کلیه منافع و دارایی های برند که مربوط به یکی از سهامداران بود به یکی از مشتریان وفاداران این برند انتقال یافت کرد. در این نوع از استراتژی می توان گفت بازی به صورت برنده برنده به اتمام می رسد و هر طرف به خواسته خودش می رسد.
ناب ترین شکل از این نوع استراتژی خروج منتقل شدن کسب وکار به اعضای یک خانواده است، اما در این شکل باید دقیقاً به کلمه “خانواده” توجه دقیقی داشت که بخشی کلیدی از کل کار است. آیا واقعاً خانواده موردنظر قابلیت این کار را دارد؟ اغلب در مدت اندکی پس از خروج شخص اصلی از کسب وکار و انتقال آن به فرزندان، آن ها اغلب بر سر اینکه کدام یک باید بخش بزرگ تری از کسب وکار را در دست داشته باشد، چه شخصی لیاقت و شایستگی دارد یا نه و اینکه در تصمیم گیری ها چه شخصی باید حرف تمام کننده را بزند، به مشکل برمی خورند و این جریان حتی ممکن است تا یک دهه طولانی شود و در طی این مدت کسب وکار در سرازیری سقوط قرار می گیرد. بنابراین کاملاً روشن که اگر خواهان طی کردن این مسیر هستید، باید برنامه ریزی های کامل و روشنی را از مدت ها قبل داشته باشید.
مزایای استفاده از این استراتژی:
1- شما مالکان نوین را می شناسید. آن ها شمارا می شناسند. حسن نیت کمتری در این نوع انتقال موردنیاز است.
2- خریدار نوین به احتمال زیاد شرایط کسب وکار را حفظ کرده و برای رشد و توسعه آن تلاش می کند.
3- اگر بخشی از مدیران قبلی کسب وکار و منافع آن را خریداری کنند، آن ها نسبت به حفظ، رشد و توسعه آن تعهدی جدی در وجود خود دارند.
اشکالات استفاده از این استراتژی:
1- اگر شما کسب وکار موردنظر را به یک دوست بفروشید، وی ممکن است برحسب اعتماد به شما برخی از شرایط و جنبه های کسب وکار در نظر نگیرند و بعدها از اینکه مثلاً بفهمند شما با این کار حجم انبوهی از مالیات های پرداخت نشده سالیان گذشته را به وی انتقال داده اید از شما دلگیر شوند.
2- انتقال کسب وکار به اعضای خانواده ممکن است موجب خدشه وارد شدن به روابط خانوادگی و عاطفی موجود بین اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار داده و حتی آن ها را از بین ببرد.
استراتژی خروج 4: تملک
در این شیوه شما کل کسب وکار خودتان را فروخته و نقدینگی حاصل از آن را برای خانواده یا فرزندان خود باقی می گذارید. در این شیوه نکته مهمی که وجود دارد این است که شما حداقل از نابود شدن تدریجی کسب وکار خودتان پس انتقال به فرزندان مانع می شود. این استراتژی خروج یکی از مرسوم ترین استراتژی های خروج است که درواقع باید یک کسب وکار دیگر را پیدا کنید که علاقه مند به خرید کسب وکار شما باشد و آن را به صورت تمام و کمال به آن انتقال دهید.
در این شیوه شما فقط و فقط باید بر روی قیمت موردنظر مذاکره کنید که در بازار به طورکلی کسب وکار و دارایی های شما نسبت به صنعتی که در آن فعالیت می کنید، قیمت گذاری می کنند. اینکه اگر به تصور شما، این کسب وکار ارزشی بالاتر از خواسته بازار دارد، فقط بسته به قدرت چانه زنی شماست و باید خریدار خود را قانع کنید که کسب وکاری که به وی انتقال داده می شود ارزشی بالاتر ازآنچه وی تصور می کند، دارد. البته در این رابطه توجه به این نکته هم ضروری است که شرکت خریدار باید قدرت اداره و مدیریت کسب وکار فروخته شده را داشته باشد، که در غیر این صورت این خرید موجب می شود تا خریدار از مدیریت شرکت و فرایندهای کسب وکار خودش هم بازمانده و در عمل ضرر هنگفتی را در بازار و صنعت خودش هم متحمل شود. یعنی به عبارتی توصیه می شود که شرکت خریدار از صنعتی باشد که کسب وکار عرضه شده درفروش هم در آن فعال باشد یا به نوعی تکمیل کننده یکدیگر باشند.
مزایای استفاده از این استراتژی:
1- اگر کسب وکار شما ارزشی استراتژیک برای کسب خریدار داشته باشد، حتی ممکن است کسب وکار خود را به مبلغی چندین برابر قیمت موردنظر و ارزش موردنظر به فروش برسانید. پس انتخاب خریدار مرحله بسیار مهم و ارزشمندی است.
2- حالت دیگری که قادر به چانه زدن بر سر قیمت و بالا بردن قیمت خودتان هستید، درواقع زمانی است که بتوانید چندین خریدار برای خرید کسب وکار خود به رقابت وادار کنید.
اشکالات استفاده از این استراتژی:
1- اگر کسب وکار شما فقط و فقط حول محور یک هدف و یک محصول خاص و تخصصی فعالیت داشته باشد، آنگاه فروختن و به عبارتی اجرا استراتژی خروج از آن بسیار سخت می شود.
2- در استراتژی تملک از بین استراتژی های خروج اگر شرکت خریدار با شرکتی برای فروش عرضه شده است دارای فرهنگ و سیستم مدیریت مشابه نباشند، مشکلات عمده ای در آینده بروز کرده و هر دو شرکت زیان های سنگینی را متحمل می شوند.
۷ استراتژی خروج از کسب و کارهای کوچک
هر شخص حقیقی یا حقوقی که در یک کسب و کار کوچک سرمایهگذاری کرده است به دنبال دانستن استراتژیهای خروج است. حتی اگر یک کسب و کار تکمالکی را اداره میکنید، باز هم به استراتژی خروج از کسب و کارهای کوچک نیاز خواهید داشت. شما، بهعنوان یک سرمایهگذار در حوزهي کسب و کار، پرسشهایی مشابه با دیگر سرمایهگذاران خواهید داشت:
۱. چطور قرار است از این کسب و کار درآمد داشته باشید؟
۲. و چه مقدار درآمد خواهید داشت؟
داشتن یک استراتژی خروج از کسب و کارهای کوچک کارا این اطمینان را ایجاد خواهد کرد که پاسخهای رضایتبخشی به این پرسشها میدهید و کنترل آیندهی کسب و کار کوچکتان را به دست خواهید گرفت.
۱. نقدشوندگی:
استراتژی اول به فروش فروشگاه و فروش تمام داراییها اشاره میکند. برای کسب و کارهای کوچک، بهویژه آن دسته از کسب و کارها که به عملکرد یک فرد وابسته هستند، نقدشوندگی تنها راه حل است، زیرا چیزی برای فروش وجود ندارد. اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، شاید بخواهید کسب و کارتان را بازتجهیز کنید تا شخص دیگری بتواند آن را اداره کند.
مزایا:
– سادگی
– کسب و کارتان به سرعت میتواند پایان بیابد (بسته به زمان فروش داراییها)
معایب:
– نقدشوندگی کمترین بازده روی سرمایهگذاری را برای مالک (مالکان) خواهد داشت. تنها پولی که از نقدشوندگی عاید مالک میشود از واگذاری داراییها حاصل میشود، داراییهایی مانند: زمین، تجهیزات یا اقلام موجود. ارزش سرقفلی فهرست مشتریان یا هر نوع رابطهی تجاری دیگر (که ممکن است برای کسب و کار ضروری باشد) از دست میرود.
– ارزش داراییهای دست دوم برای اقلامی مانند ماشینآلات و تجهیزات، حتی در بازارهای غیر راکد نیز بسیار پایین خواهد بود.استراتژی خروج از بازار
– بستانکاران (اگر طلبکاری وجود داشته باشد) نخستین کسانی هستند که ميتوانند نسبت به وجه حاصل از فروش داراییها ادعا کنند.
۲. نقدشوندگی در گذر زمان
در این استراتژی خروج از کسب و کارهای کوچک ، مالک کسب و کار در طول زمان انجام فعالیتهای تجاریاش سود خود را کسب کرده است (حتی پیش از آن که به تعطیل کردن کسب و کار یا فروش آن بیاندیشد)، و تمایلی به بازسرمایهگذاری درآمدهای حاصل استراتژی خروج از بازار از کسب و کار برای توسعهی شرکت نداشته است. این کار معمولا با دریافت حقوقهای بالا یا سودهای تقسیمی بالا در طی چند سال صورت میگیرد، که پیش از تعطیلی کسب و کار اتفاق میافتد. این استراتژی برای آن دسته از مالکانی مناسب است که قصد دارند سبک زندگی کنونیشان را ارتقا دهند، نه اینکه کسب و کارشان را توسعه دهند.
مزایا:
– سبک زندگی – حذفنویسی وجوه نقد بر یک مبنای جاری برای مقاصد شخصی (به جای آنکه منتظر عایدی نهایی از فروش شرکت باشد).
معایب:
– خارج کردن سودهای حاصل از کسب و کار از گردش مالی شرکت، قابلیت رشد شرکت را کاهش میدهد و ارزش نهایی فروش را کم میکند.
– دیگر سهامداران (اگر سهامداری وجود داشته باشد)، ممکن است با این کار مخالفت کنند، مگر اینکه ضررشان جبران شود.
– به حقوق دریافتی از این راه بهدلیل اینکه درآمد شخصی محسوب میشود مالیات تعلق میگیرد، حال آنکه وقتی سودها در شرکت باقی میمانند باعث افزایش ارزش کسب و کار میشود و در زمزان فروش کسب و کار بهعنوان افزونههای سرمایه مالیاتبندی میشوند.
۳. کسب و کارتان را خانوادگی کنید.
رؤیای بسیاری از مالکان کسب و کارهای کوچک این است که کسب و کارشان را خانوادگی کنند تا اطمینان حاصل کنید میراثتان پابرجا باقی میماند و آیندهی بازماندگانتان را تأمین میکند.
مزایا:
– روند انتقال را برای بازماندگان تسهیل میکند.
– ممکن است این امکان را برایتان فراهم کند تا ظرفیت مشاوره یا دیگر ظرفیتهای کسب و کاریتان را تقویت کنید.
معایب:
– ایجاد یک طرح جایگزینی خانوادگی میتواند بسیار دشوار باشد و به نزاع بر سر مالکیت یا مشارکت در کسب و کار بین اعضای خانواده بیانجامد.
– ممکن است اعضای خانواده، مهارت کافی برای ادارهی کسب و کار را نداشته باشند.
– ممکن است مراجعهکنندگان، مدیریت جدید یا تغییرات در شرکت را نپذیرند.
۴. کسب و کارتان را به مدیران و/یا کارمندانتان بفروشید.
ممکن است کارکنان و/یا مدیران کنونیتان مشتاق به خرید کسب و کارتان باشند.
مزایا:
– ممکن است این کسب و کار پیشرفت کند، زیرا کارکنان، کسب و کاری را به دست میآورند که از قبل ایجاد شده است، با آن آشنایی دارند و به آن علاقهمند هستند..
– ایجاد طرح فروش بلند مدت به کارمندان میتواند وفاداری آنها را افزایش داده و انگیزهی آنها را برای بهتر کار کردن و موفقیت کسب و کار، بیشتر کند.
– ممکن است امکان اختیار کردن بخشی از سهام شرکت و حضورتان در هیئت مشاوران (یا هر بخش دیگر) را امکانپذیر کند.
معایب:
– ممکن است کارکنان صلاحیت احراز مدیریت کسب و کار را نداشته باشند.
– ممکن است مراجعهکنندگان، مدیریت جدید یا تغییرات در شرکت را نپذیرند.
یک راه برای استفاده از این استراتژی خروج این است که از طرح مالکیت سهام کارکنان (ESOP) استفاده کنید. یک طرح ماکیت سهام برای کارکنان که به آنها اجازه میدهد مالکیت شرکت را به دست بگیرند.
بااینحال، خرید شرکت توسط یک کارمند این طرح را شامل نمیشود. صرفا به این معنی است که یکی از کارکنانتان بهواسطهی خرید مستقیم شرکت، مالک کسب و کار شما شود.
۵. فروش کسب و کار در بازار آزاد
این راه محبوبترین گزینهی پیش روی کسب و کارهای کوچک است. مالک کسب و کار در یک نقطهي مشخص زمانی، که غالبا زمانی است که فرد قصد بازنشستگی دارد، کسب و کارش به مبلغ مشخصی برای فروش میگذارد، و به صورت خوشبینانه با مبلغ مورد نظرش صحنه را ترک میکند.
مزایا:
– یک کسب و کار سودده برای خریداران جذاب است و به سرعت فروش میرود.
– داراییها و سرقفلی را میتوان در زمان ارزشگذاری کسب و کار برای فروش، محاسبه کرد استراتژی خروج از بازار تا بازده مالک افزایش یابد.
معایب:
– فروش یک کسب و کار با حاشیهی سود ممکن است بسیار دشوار باشد. به استناد وبسایت bizbuysell (که به خرید و فروش کسب و کارهای کوچک اختصاص دارد م.) تنها ۲۰ درصد از کسب و کارهای ثبت شده در این سایت، واقعا به فروش میرسند. پیدا کردن یک خریدار در بازار آزاد ممکن است زمانبر باشد.
– ارزشگذاری کسب و کارها ممکن است با مشکل مواجه شود و قسمت فروش بسیار پایینتر از حد انتظار باشد.
چنانچه استراتژی خروج انتخابی شما این استراتژی است، میبایست زمان بگذارید و کسب و کارتاان را برای فروش آماده کنید. دستی به سر و گوش آن بکشید و آن را برای خریدار احتمالیتان جذاب نشان دهید.
۶. فروش کسب و کارتان به یک کسب و کار دیگر
ارزشمند نشان دادن تحصیل کسب و کارتان میتواند سود زیادی برایتان به همراه داشته باشد. کسب و کارها به دلایل مختلفی به خرید کسب و کارها یدیگر می پردازند، از جمله: استفاده از یک مالکیت جدید برای توسعهی سریع مسیر راه، درک اهمیت تشریک مساعی فعالیتهای مکمل کسب و کار ، یا صرفا خرید یک کسب و کار رقیب (و خلاص شدن از شر آن).
مزایا:
– بنا بر دلایل فوق، ممکن است یک کسب و کار رقیب، نسبت به خرید کسب و کار شما تمایل نشان دهد، و فروش سریع و سود حداکثری را برایتان به همراه داشته باشد.
معایب:
-داگر تنها انگیزهی خریدار کسب و کارتان این باشد که رقبایش را کاهش دهد، ممکن است پس از خرید شرکتتان، آن را تعطیل کنند و کارکنانتان بیکار میشوند.
– ممکن است یکی از رقبای شما نسبت به خرید کسب و کارتان ابراز تمایل کند تا به فهرست مشتراین و اطلاعات مالیتان دست پیدا کند.
ترفند موفقیت در این استراتزی خروج این است که تحصیلکنندهی نهایی کسب و کارتان را از پیش تعیین کنید و شرکتتان را باب سلیقهی او آماده کنید. و سپس، او را متقاعد کنید که کسب و کارتان ارزش خرید دارد.
۷. عرضهی اولیه سهام (IPO)
هرچند برای تمام کسب و کارها مناسب نیست، ولی میتواند استراتژی خروج خوبی باشد.
مزایا:
– عرضه کردن سهام شرکتتان میتواند بسیار سودمند باشد.
معایب:
– تبدیل شدن به یک شرکت سهامی عام یک فرآیند طولانی و پرهزینه است.
– بسته به نحوهی ساختاربندی سهام اولیه، زمانیکه سهامداران جدید میخواهند تمام پول حاصله از IPO را برای گسترش کسب و کار به کار بگیرند، ممکن است شما بهعنوان مالک قبلی کسب و کار قادر باشید یا قادر نباشید بخشی از سرمایه تان را برداشت کنید.
– شرکتهای سهامی عام، استانداردهای انطباق و گزارشگری بالاتری دارند. شما به عنوان مالک کسب و کار ممکن است شخصا بهخاطر “بیقانونیها” یا شکستهای افشاگریتان تحت تعقیب قرار بگیرید.
بهترین استراتژی خروج
بهترین استراتژی خروج از کسب و کارهای کوچک آن استراتژی است که برای اهداف فردیتان مناسبتر باشد. ابتدا مشخص کنید دقیقا از چه چیزی فرار میکنید. اگر صرفا مسئله پول است، استراتژی خروجی مانند فروش در بازار آزاد یا فروش به یک کسب و کار دیگر میتواند گزینهی خوبی باشد. چنانچه میراثتان و مشاهدهی پیشرفت کسب و کاری که ساختهاید برایتان اهمیت دارد، پس بهتر است آن را به صورت خانوادگی واگذار کنید یا به کارمندانتان بفروشید.
هر یک از این استراتژی خروج از کسب و کارهای کوچک را که انتخاب کنید، باید برای آن وقت بگذارید. برنامهریزیهای قبلی به شما کمک میکند تا درستترین کار را انجام دهید و بازدهتان افزایش یابد.
استراتژی و روشهای خروج از معاملات چه هستند و چگونه در آن خبره شویم؟
یکی از لذتهای معاملات روزانه موفق، افزایش تعداد معاملات سودآور و مشاهده رشد منحنی سرمایه است. البته برعکس این موضوع نیز برای معاملات ناموفق و کاهش سرمایه نیز صادق است. در آخر، انجام معاملات ترکیبی از تجربه، صبر، نوسان بازار و مدیریت ریسک یا روشهای خروج از معاملات است که نتیجه معاملات و افزایش سرمایه بلندمدت شما را تعیین خواهد کرد.
اما اگرچه معاملات روزانه میتواند سودآور باشد، اما نکات بسیار ریزی وجود دارند که این نوع معاملات را از معاملات نوسان گیری یا بازههای زمانی بلندمدت جدا میکند. یکی از مشخصترین این نکات، فکر کردن و تصمیمگیری سریع است.
همانطور که در ادامه مقاله توضیح داده خواهد شد، تصمیمگیری در خصوص زمان خروج از بازار، حوزهای است که اغلب معاملهگران جدید در معاملات روزانه با آن مواجه هستند. در این مقاله، دستورالعمل کلی برای این دست از تریدرها به منظور دستیابی به اهداف خود و به طور کل، زمانبندی خروج از بازار را ارائه خواهیم داد.
روشهای خروج از معاملات
تصمیم به خروج از بازار معمولا بسیار به موارد احساسی، به ویژه برای تریدرهای تازهکار وابسته است.
شاید در آستانه چهارمین معامله سودآور متوالی یا سومین معامله همراه با ضرر خود قرار دارید. تمام اضطراب پیرامون این نکته که در آستانه ضرر قرار دارید یا احساس ناآرامی که بعد از روند مطلوب شما را در نظر بگیرید. این شرایط را با نیاز به تصمیمگیری سریع در بازه زمانی کوتاه ترکیب کنید، تا بدانید که چرا بررسی خروج به موقع از بازار میتواند برای معاملهگران بسیار مهم و ضروری باشد.
اگرچه بازههای زمانی بلندمدت میتوانند به معاملهگران امکان دهند که زمان بیشتری برای فکر کردن داشته باشند، اما تصمیم مهمی همانند خروج نهایی از بازار، برای این افراد یک مهارت لازم است؛ زیرا تاخیر در تصمیمگیری و اقدام میتواند هزینه زیادی برای آنها به دنبال داشته باشد.
یکی از روشها برای پرداختن به این مشکل، استراتژی خروج قطعی است که تمام حدس و گمانها را از بین میبرد و شاید حتی به شما امکان دهد تا استراتژی خود را به صورت یک رویه خودکار تبدیل کنید. اما این موضوع میتواند یک اشتباه مهلک باشد.
چرا خروج قطعی، پاسخ مناسبی نیست؟
قطعیت کامل در معاملات به ندرت میتواند در بلندمدت باعث سودآوری شود. با توجه به ماهیت پرنوسان و بیثبات بازارها، در نظر گرفتن تمام احتمالات تقریبا غیرممکن است، چه برسد به یک برنامه خروج که مناسب تمام معاملات باشد.
این نکته را به خاطر داشته باشید که ما در صدد ارائه رویکردی هستیم که تمام استراتژیهای از قبل تعریف شده برای تمام معاملات را شامل شود؛ زیرا معاملهگران به دنبال این هستند تا فکر کردن را به عنوان یک اقدام برای هماهنگ شدن با ماهیت سریع معاملات در بازههای زمانی کوتاهمدت حذف کنند. به عبارت سادهتر، تمایلی به صرف وقت برای فکر کردن برای معاملات خود نیستند. این موضوع برای معاملهگران بسیار منطقیتر است که گاهی اوقات هدف از پیش تعیین شدهای برای معاملات مبتنی بر شرایط بازار و پیامدهای آن داشته باشند.
در ادامه به مثالی میپردازیم که در آن، استراتژی معاملاتی شامل الگوهای کندل استیک در نظر گرفته شده است.
اگر معاملهکنندهای در صدد فروش در روند نزولی در بازه زمانی ۱۵ دقیقهای باشد، بررسی سطوح حمایتی و مقاومتی صورتی رنگ به عنوان هدف قطعی قابل قبول نیست.
اما با انجام معاملات بیشتر، سریعا متوجه خواهید شد که هر معاملهای مناسب داشتن هدف سودآور نخواهد بود.
نمودار فوق، سختی انتخاب یک هدف قطعی از پیش تعیین شده را برای هر معامله نشان میدهد.
در این مثال، یک الگوی صعودی داریم که فاصله کمی با وارد شدن به سطح قیمت مشکلساز دارد و میتواند به عنوان هدف قطعی برای معامله کوتاهمدت عمل کند.
همانطور که مشاهده میکنید، نوسان مورد نظر ارزش بسیار بیشتری نسبت به هدف تعیین شده خواهد داشت.
رویکرد بهتر میتواند شامل استراتژی خروج انعطافپذیری باشد که میتواند شما را به هدف ۱ برساند و به معامله امکان دهد که تا هدف ۲ ادامه یابد و بقیه سود را کسب کند.
رویکرد انعطافپذیرتر برای انجام معاملات، مخصوصا در بازههای زمانی کوتاهتر، میتواند دشوارتر از داشتن هدف قطعی بدون فکر و بررسی باشد. اما موفقیت واقعی انجام معاملات، به شدت به مهارتهای معاملاتی غریزی و بداهه وابسته است که به شما امکان میدهد تا مطابق با شرایط بازار پیش بروید و معاملات خود را بر اساس ساز و کارهای بازار مدیریت کنید.
ما نه هدف قطعی و نه رویکرد انعطافپذیر را برای تمام معاملات توصیه نمیکنیم. یکی از بهترین روشها برای از بین بردن اضطراب موجود در معاملات و خروج از آنها، استفاده از هر رویکرد بر اساس مزایای آن به جای پیروی از یک قانون مشخص است.
این موضوع بدان معنا است که با شرایطی مواجه خواهید شد که باید سریعا تصمیم بگیرید که از معامله خارج شوید. این موضوع ما را به نکته بعدی میرساند.
یادگیری خوانش بهتر بازار
مهارتی که باید یاد بگیرید و در آن خبره شوید، قابلیت خواندن نوسانات قیمت از روی نمودار و پیروی از تاثیراتی است که هر کندل استیک میگذارد. اغلب اوقات، حتی معاملهگرانی که نوسانات قیمت را بر اساس استراتژیهای مختلف دنبال میکنند، تحلیلهای خود را محدود کرده و به نقاط و زمانهایی دقت میکنند که میدانند در آن نقطه میتوانند وارد معاملات شوند.
این موضوع باعث میشود که در تمام اوقات از ریتم بازار پیروی کنید. بازههای زمانی کوتاهتر، فرصتهای بسیار بیشتری را امکانپذیر میسازد. اگر زیاد معامله میکنید، احتمالا به یک یا چند ابزار معاملاتی معدود تمرکز میکنید که به شما امکان میدهند تا نوسانات قیمت را در کل دوره معاملاتی دنبال کنید.
دانستن این موضوع که قیمت در چه شرایطی است و دلیل آن چیست، نه تنها میتواند در معاملات با سودآوری بالقوه، بلکه در مدیریت معاملات نیز مهم باشد؛ زیرا هر چه تصمیمات بیشتر بر اساس دانش و منطق باشد، سطح اضطراب شما مخصوصا در هنگام تصمیمگیری در خصوص خروج از معاملات را کاهش میدهد.
فارغ از این که سطوح حمایتی و مقاومتی یا خطوط روند را در نظر میگیرد، گاهی اوقات بهترین رویکرد برای مدیریت یک معامله، مشاهده تاثیر آن معامله است. در این مقاله بیان کردیم که چگونه یک رویکرد انعطافپذیر میتواند به شما امکان دهد تا خروج بهتر خود را زمانبندی کنید. شناخت بازار میتواند به شما در خصوص خروج منطقی از معاملات کمک کند.
اتکا به نوسان قیمت برای خروج از معاملات میتواند شامل صبر کردن برای وقوع یک کندل استیک خاص باشد، تا سمت و سوی بازار را نشان دهد یا حتی تاثیر بسته شدن یک کندل استیک باشد.
مثال فوق را برای بیان بهتر این نکته در نظر میگیریم:
در مانع اول، شاهد بسته شدن قیمت در روند نزولی و سپس بازگشت به سطحی هستیم که کندل استیک بسته شده، هنوز در محدوده سطح مقاومتی یا حمایتی قرار دارد. در سطح مقاومتی دوم، شاهد افزایش قیمت بدون توقف هستیم.
ایجاد سفارشهایی نظیر حد ضرر لزوما به معنای محدود کردن صبر شما به مقدار مشخص نیست؛ زیرا شرایط بازار ممکن است اجرای چنین سفارشهایی را غیرممکن سازد.
صبر کردن و مشاهده نحوه بسته شدن کندل استیکهای نزولی در این سطوح، میتواند دلایل منطقی برای معاملهگران به منظور باقی ماندن در این معامله را ایجاد کند.
شناخت نوسان قیمت و نقش کندل استیکها و الگوهای نمودار، میتواند کمک شایانی به مدیریت معاملات کند. این موضوع، یک راهکار بینقص نیست؛ زیرا بازار همواره سرشار از غافلگیری است، مخصوصا در بازههای زمانی کوتاهتر با ماهیت پرنوسانتر. اما در اکثر موارد مدیریت معاملات، این شناخت و دانش میتواند منجر به تصمیمگیریهای منطقی از جانب شما شود.
هنگامی که خروج از معاملات منطقی است، شرایط بعد از آن کمتر باعث نگرانی و اضطراب میشود. از اینها گذشته، شما نهایت تلاش خود در خصوص خوانش بازار را انجام دادهاید. هر چند، بهترین مزیت داشتن شناخت کافی از نوسان قیمت در خصوص خروج از معاملات، قابلیت اعتماد به غریزه خود در زمان مناسب است.
از آنجایی که اکثر کسانی که معاملات زیادی انجام میدهند باید به تصمیمگیری غریزی خود اتکا و اعتماد کنند، شناخت نوسان قیمت، به آنها امکان میدهد تا توازن بینقص و کاملی بین اتکا به غریزه خود و تاثیر عوامل بیرونی به دست آورند.
نتیجه گیری
ارتباط خبره شدن در معاملات کوتاهمدت و استفاده همزمان از مدیریت ریسک نکته بسیار مهمی است.
ما درباره رویکردهای مشخصی صحبت کردیم که باید به صورت غریزی در شما شکل بگیرد، تا به شما امکان دهد تا تصمیمگیریهای سریعی داشته باشید. متاسفانه هیچ جایگزینی برای تجربه و به کارگیری دانش خود در این بازار پویا و فعال وجود ندارد.
معاملهگران اغلب زمان بسیار زیادی را برای تمرین در نسخههای آزمایشی معاملات یا انجام معاملات با مقادیر کم صرف میکنند.
اگرچه این محیطها و شرایط به شما کمک میکنند تا در استراتژی معاملاتی خود بازنگری کنید، اما هرگز نمیتوانند محیط واقعی تصمیمگیریهای معاملاتی با سرمایههای واقعی را شبیهسازی کنند. هنگام بررسی نکات معاملاتی نظیر خروج مناسب که شامل احساسات انسانی هستند، توصیه میشود که در شرایط واقعی و در حساب معاملاتی واقعی خود تمرین کنید.
استراتژی خروج
استراتژی خروج استراتژی خروج یک طرح احتمالی است که توسط سرمایه گذاران، معامله گران، سرمایه گذاران ریسک پذیر یا صاحبین مشاغل با هدف تسویه حساب یا نقد کردن داراییهای مالی و… در زمان خروج، برنامهریزی میشود. این استراتژی میتواند برای خروج از یک کسب و کار بدون سود اجرا شود. که در این شرایط هدف اجرای این استراتژی کم کردن ضرر است. استراتژی خروج را همچنین میتوان در زمانی که سرمایهگذار به هدف سود خود رسیده است، اجرا کرد. برای مثال سرمایهگذاران فرشته در یک کسب و کار میتوانند پس از رسیدن به مرحله عرضه عمومی اولیه، این استراتژی را اجرا کنند. از دلایل دیگری استفاده از ای استراتژی، ایجاد تغییرات قابل توجه در بازار است.
محتویات
تعریف استراتژی خروج
استراتژی خروج به برنامهای از پیش تعیینشده گفته میشود که هریک از کارآفرینان، سرمایهگذاران، معامله گران و صاحبان مشاغل با هدف تسویهحساب یا نقد کردن داراییهای مالی و… در زمان خروج اجرا میگردد که میتواند فراتر از توافقات انجامشده صورت بگیرد. این استراتژی ممکن است برای خروج از سرمایهگذاری غیر فعال و اتمام یک سرمایهگذاری بدون سود انجام گیرد بنابراین در این صورت هدف از اجرای استراتژی خروج محدود کردن زیان و ضرر است. ممکن است این استراتژی زمانی اجرا شود که سرمایهگذار به سود هدفگذاری شده رسیده باشد. بهعنوانمثال، یک سرمایهگذار فرشته ممکن است در یک شرکت استارت آپ استراتژی خروج را در اولین مراحل کار اجرا نماید. از دیگر دلایل اجرای این استراتژی را میتوان به تغییرات چشمگیر بازار به دلیل اتفاقات فاجعهبار، دلایل قانونی اشاره کرد و همچنین ممکن است سرمایهگذار به دلیل بازنشستگی از کار دست بکشد و درآمد خود را نقد نماید. خروج کسبوکارها نباید با استراتژی خروج بازارهای اوراق بهادار جهانی اشتباه گرفته شود. نکات کلیدی
- استراتژی خروج، برنامهای از پیش تعیینشده برای نقد کردن اموال مالی است که در یک سرمایهگذاری تجاری انجامشده است.
- استراتژی خروج، میتواند شامل عرضه سهام در اولین مراحل کار، مالکیت، خرید های فرعی باشد ولی ممکن است بهصورت استراتژیک و با هدف جلوگیری از ورشکستگی و ضرر اجرا گردد.
- استراتژی های خروج همواره بر توقف روشهای زیانبار و بدون سود در معاملات تأکید دارند.
گزینههای خروج برای سرمایه گذاران خطر پذیر و بنیان گذاران
خروج از استارتاپ (Exit) به چه معناست؟ چرا خروج از استارتاپ مهمترین مرحله از فرآیند مدیریتی یک صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر است؟ سرمایه گذاران خطرپذیر به طور متوسط چند سال پس از سرمایه گذاری روی استارتاپ از آن خروج میکنند؟ انواع گزینههای خروج از یک استارتاپ کدامند؟ خروج موفق از استارتاپ مستلزم چه عواملی است؟ زمانبندی خروج چه نقشی را در پرتفلیوی سرمایه گذار خطرپذیر بازی میکند؟ در این مطلب با مفهوم خروج از استارتاپ، اهمیت و گزینههای آن و در مطالب بعدی بلاگ با اهمیت زمانبندی، نمونههایی از موفقترین خروجها و همچنین رفتار خروج صندوقهای سرمایه گذاری خطرپذیر در جهان آشنا میشوید.
خروج بنیانگذاران از استارتاپ
اگر مسیری که بنیانگذار هر استارتاپ طی میکند را به چهار مرحله تفکیک کنیم، آن مراحل عبارتند از:
- ساختن
- جذب سرمایه از سرمایه گذاران خطرپذیر
- افزایش مقیاس
- خروج
خروج از استارتاپ و دریافت نقدینگی در ازای سهام تحت مالکیت، آخرین مرحله و تعیین کننده سهم کارآفرین از ارزش ماجراجویی خود خواهد بود. فرض کنید استارتاپی موفق در مراحل میانی توسعه، درخواستی مبنی بر فروش تمامی سهام خود به شرکتی بزرگ و همصنعت را دارد. شرکت بزرگتر با انگیزه بکارگیری تکنولوژی استارتاپ در راستای ایجاد مزیت رقابتی و افزایش سود اقتصادی، پیشنهاد خرید با مبلغی بسیار بالاتر از ارزشگذاری استارتاپ در آخرین مرحله جذب سرمایه را داده است. واضح است که در صورت موافقت هیئت مدیرهی استارتاپ، تمامی سهامداران اعم از بنیانگذاران، سرمایه گذاران خطرپذیر و شاید پرسنل، سهام خود را در ازای دریافت وجه نقد، سهام شرکت خریدار و یا ترکیبی از این دو فروخته و از استارتاپ خروج میکنند. (البته در مواقعی که استارتاپ پیشنهاد خریدی دریافت نمیکند، خود بنیانگذاران در صورت تمایل به خروج فرآیند زمانبر معرفی استارتاپ به شرکتهای دیگر را طی میکنند.) میتوان گفت اهمیت خروج برای بنیانگذاران استارتاپ در مقایسه با سرمایه گذاران خطرپذیر کمتر است؛ چرا که معمولا کارآفرینان برخلاف سرمایه گذاران خطرپذیر محدودیت زمانی ندارند. عمر یک صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر محدود (10 سال) است. به این معنا که تا پایان این بازه زمانی، بایستی صندوق از تمامی استارتاپهای موجود در پرتفلیو خروج و بازده را میان سرمایه گذاران صندوق (نهادهای ثروتمند مانند صندوقهای بازنشستگی، بعضا بانکها و بیمهها، نهادهای خیریه و دانشگاهی، شرکتهای بزرگ و…) تقسیم کند.
از طرف دیگر کارآفرین ممکن است بدلیل پیوند عمیقی که با استارتاپ خود دارد، شاید بتوان گفت رابطهای پدرانه/ مادرانه با استارتاپ:) به صورت جدی به خروج فکر نکند.
به عقیده من، کارآفرین واقعی (فردی که بتواند شرکتهای دیگری را هم از الف تا ی بسازد) در صورت عدم خروج (البته پس از اطمینان از پایداری نسبی وضعیت استارتاپ) و راهاندازی استارتاپهای دیگر، به توانمندیهای خود خیانت کرده است. (پیشنهاد میکنم این پادکست از راجر دیکی، بنیانگذار Gigster را بشنوید).
خروج صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر
اگر مسیری که یک صندوق یا شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر طی میکند را به 4 مرحله تفکیک کنیم، آن چهار مرحله عبارتند از
- جذب سرمایه از نهادهای ثروتمند
- شناسایی استارتاپها و سرمایه گذاری
- مدیریت و نظارت بر استارتاپهای موجود در پرتفلیو
- خروج
از دیدگاه یک سرمایه گذار خطرپذیر خروج و دریافت نقدینگی در ازای سهام تحت استراتژی خروج از بازار استراتژی خروج از بازار مالکیت، آخرین و مهمترین مرحله از این فرآیند است که به طور متوسط 5 الی 7 سال پس از سرمایه گذاری رخ میدهد. مهمترین مرحله از این منظر که تعیینکننده میزان بازده سرمایهگذاری (Capital Gain) خواهد بود. این فرآیند علاوه بر “کلیدی بودن” ویژگی دیگری دارد: “دشوار بودن”
برخلاف سرمایهگذاران فعال در بازارهای مالی عمومی، سرمایهگذاران خطرپذیر بدلیل عدم بهرهمندی از امکان فروش سهام مالکیت خود در بازار بورس با مشکلات بزرگی در زمینه قیمتگذاری سهام (Pricing) و نقدینگی (Liquidity) مواجه هستند.
بنابراین اهمیت بررسی گزینههای موجود برای خروج مطرح خواهد شد که متأسفانه از تنوع چندانی نیز برخوردار نیستند. در ادامه به معرفی یکایک گزینههای خروج خواهیم پرداخت.
گزینههای خروج از استارتاپ
تملیک (Acquisition)
اصلیترین استراتژی خروج از استارتاپ، فروش سهام به شرکتی بزرگتر در صنعت مورد فعالیت یا صنعتی مشابه در ازای دریافت وجه نقد، سهام شرکت خریدار و یا ترکیبی از این دو میباشد. معمولا هدف شرکت بزرگتر (خریدار) از تملیک، بهرهمندی و بکارگیری محصول و یا تکنولوژیِ بکار رفته در شرکت کوچکتر (شرکت هدف) است بگونهای که به مزیت رقابتی و در نهایت به افزایش سود اقتصادی منجر گردد. معمولاً در این نوع خروج، مدیران و کارکنان کلیدی که سهامدار میباشند، تا زمانی پس از تملیک که سهام طبق برنامه واگذاری تعیین شده به ایشان واگذار شود همکاری خود با شرکت خریدار را ادامه میدهند. در واقع اساس این نوع از تملیک، همافزایی پیشبینیشده بین محصول و یا خدمت ارائه شده توسط شرکت هدف و شرکت خریدار است. نوع دیگری از تملیک (Acquihire) نیز بر اساس توانمندی تیم بنیانگذار شرکت هدف صورت میگیرد. بعبارت بهتر، شرکت خریدار ارزشی برای محصول فعلی شرکت هدف قائل نیست و خواستار تملیک تیم و انتقال آنان به شرکت خود از طریق ارائه پیشنهادهایی مبنی بر حقوق و مزایایی بسیار بالاست. از آنجا که این نوع تملیک در مراحل ابتدایی توسعه انجام میشود به بازده چندان چشمگیری برای سهامداران نمیانجامد.
ادغام و تملیک (Mergers and Acquisitions)
این فرآیند شامل ادغام دو شرکت مشابه و هماندازه (Merger of equals) و خرید یا تملیک (Acquisition or takeover) شرکت کوچکتر (هدف) توسط شرکتی بزرگتر (خریدار) است. تفاوت دو فرآیند نامبرده در تشکیل و عدم تشکیل شرکتی جدید است. به عبارت بهتر در حالت ادغام، شرکتی جدید ایجاد میشود حال آنکه در تملیک، تغییری در نام و برند خریدار پس از خرید شرکت هدف ایجاد نمیشود. هدف از این فرآیند که در آن شرکت توسط شرکتی مشابه و بزرگتر خریداری میگردد، افزایش کارایی، سهم از بازار و در نهایت سود اقتصادی شرکت خریدار با بهرهبرداری از برخی ویژگیهای شرکت هدف از قبیل موارد زیر است:
- قابلیتها
- منابع
- محصولات
- منطقه جغرافیایی سرویسدهی
- تکنولوژی و یا دارایی فکری
- پتانسیل رشد سهام
- جامعه مشتریان
- عملیات سودده
البته گاهی دو شرکت همصنعت و رقیب یکدیگر بوده و هدف از ادغام و تملیک صرفاً حذف رقابت موجود است. برای مشاهده نمودار مربوط به ارزش کل معاملات ادغام و تملیک صورت گرفته در مقیاس جهانی و از سال 1985 تا 2018 به این لینک مراجعه کنید. بدلیل پیچیدگی ادغام و تملیک، بسیاری از شرکتهایی که قصد خرید شرکتهای کوچکتر را دارند این فرآیند را در کنار شرکتهای مشاوره مالی و همچنین تأمین سرمایهها پیش میبرند. برخی شرکتهای بالغ و بزرگ برنامهای نظامیافته برای پایش گزینههای ادغام و تملیک موجود و سپس انجام این فرآیند بصورت سالانه (Programmatic M&A) دارند. در ایران تعداد خروجها از هر دو روش معرفی شده، بسیار کم است. دلیل آن هم میتواند تعداد بسیار کم شرکتهای تکنولوژی محورِ بزرگ و با منایع مالی کافی برای خرید استارتاپها، نداشتن دیدگاه استراتژیک این شرکتها و یا عدم وجود استارتاپهای موفق و قابل خریداری ست.
بازخرید سهام (Buy Back)
این فرآیند خروج که بیشتر در مورد سرمایهگذاران در مراحل بلوغ شرکتها، صندوقهای اختصاصی (Private Equities) رخ میدهد ساده و بسیار محبوب است. در این نوع خروج، خود بنیانگذار و یا شرکت، سهام سرمایه گذار خطر پذیر را خریداری میکند. پیشنیاز امکان چنین خروجی وجود قرارداد سهام با اختیار فروش (Puttable Shares) میان سرمایهگذار خطر پذیر و بنیانگذار است. نکته بسیار مهم در این نوع خروج، وضعیت نقدینگی بنیانگذار میباشد. در واقع امضای این قرارداد و اعطای حق بازخرید سهام به بنیانگذار، در صورت کافی نبودن نقدینگی در دسترس او ممکن است ریسک مذاکرات و چانهزنیها مبنی بر کاهش قیمت سهام و یا در نظر گرفتن بازه زمانی برای پرداخت بخشی از مبلغ تعیین شده را به دنبال داشته باشد.
فروش سهام در بورس (IPO or the sale after the IPO)
رؤیای هر سرمایهگذار خطرپذیر، خروج از طریق عرضه اولیه سهام شرکت در بورس است چرا که این خروج به بیشترین بازده سرمایهگذاری ممکن میانجامد. البته احتمال وقوع این رؤیا بسیار کم (فرض کنید 1 از 100) است. بعبارت بهتر از هر 100 مورد سرمایه گذاری روی استارتاپها، تنها یک مورد، موفق به فروش سهام به عموم میشود. معمولا این نوع خروج مربوط به زمانیست که شرکت به بلوغ رسیده و امکان جذب سرمایه از صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر و یا صندوقهای اختصاصی را ندارد. این شرکت اگر پیشنیازها و شرایط لازم برای عام شدن را محقق کند، با پشت سر گذاشتن مقدمات لازم و نسبتا پیچیده عرضه اولیه سهام، بخشی از سهام را بصورت عمومی و برای نخستین بار به سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی در بورس میفروشد. البته سرمایهگذاران خطرپذیر ممکن است در صورت مالکیت درصدی قابل توجه نتوانند تا مدتی مشخص پس از این رخداد، سهام خود را بفروشند.
۵ استراتژی خروج از کسب و کار کوچک
در این مطلب وبسایت ایران استراتژیست ۵ استراتژی خروج از کسب و کار کوچک ارائهشده و نکاتی در مورد هر یک بیان شده است.
هر شخص حقیقی یا حقوقی که در یک کسب و کار کوچک سرمایهگذاری کرده است به دنبال دانستن استراتژیهای خروج است. حتی اگر یک کسبوکار تکمالکی را اداره میکنید، بازهم به استراتژی خروج از کسب و کار کوچک نیاز خواهید داشت. شما، بهعنوان یک سرمایهگذار در حوزهی کسب و کار، پرسشهایی مشابه با دیگر سرمایهگذاران خواهید داشت:
۱) چطور قرار است از این کسبوکار درآمد داشته باشید؟
۲) چه مقدار درآمد خواهید داشت؟
داشتن یک استراتژی خروج از کسب و کار کارا این اطمینان را ایجاد خواهد کرد که پاسخهای رضایتبخشی به این پرسشها میدهید و کنترل آیندهی کسبوکار کوچکتان را به دست خواهید گرفت.
۱) کسب و کارتان را خانوادگی کنید.
رؤیای بسیاری از مالکان کسبوکارهای کوچک این است که کسبوکارشان را خانوادگی کنند تا اطمینان حاصل کنند میراثشان پابرجا باقی میماند و آیندهی بازماندگانتان را تأمین میکند.
مزایا
- سادگی
- کسب و کارتان بهسرعت میتواند پایان بیابد (بسته به زمان فروش داراییها)
معایب
- نقدشوندگی کمترین بازده روی سرمایهگذاری را برای مالک (مالکان) خواهد داشت. تنها پولی که از نقدشوندگی عاید مالک میشود از واگذاری داراییها حاصل میشود، داراییهایی مانند: زمین، تجهیزات یا اقلام موجود. ارزش سرقفلی فهرست مشتریان یا هر نوع رابطهی تجاری دیگر (که ممکن است برای کسبوکار ضروری باشد) از دست میرود.
- ارزش داراییهای دستدوم برای اقلامی مانند ماشینآلات و تجهیزات، حتی در بازارهای غیر راکد نیز بسیار پایین خواهد بود.
- بستانکاران (اگر طلبکاری وجود داشته باشد) نخستین کسانی هستند که میتوانند نسبت به وجه حاصل از فروش داراییها ادعا کنند.
۲) نقدشوندگی درگذر زمان
در این استراتژی خروج از کسب و کارهای کوچک، مالک کسب و کار در طول زمان انجام فعالیتهای تجاریاش سود خود را کسب کرده است (حتی پیش از آنکه به تعطیل کردن کسبوکار یا فروش آن بیندیشد)، و تمایلی به باز سرمایهگذاری درآمدهای حاصل از کسبوکار برای توسعهی شرکت نداشته است.
این کار معمولاً با دریافت حقوقهای بالا یا سودهای تقسیمی بالا در طی چند سال صورت میگیرد، که پیش از تعطیلی کسبوکار اتفاق میافتد. این استراتژی برای آن دسته از مالکانی مناسب است که قصد دارند سبک زندگی کنونیشان را ارتقا دهند، نه اینکه کسبوکارشان را توسعه دهند.
مزایا
- سبک زندگی – حذف نویسی وجوه نقد بر یک مبنای جاری برای مقاصد شخصی (بهجای آنکه منتظر عایدی نهایی از فروش شرکت باشد).
معایب:
- خارج کردن سودهای حاصل از کسبوکار از گردش مالی شرکت، قابلیت رشد شرکت را کاهش میدهد و ارزش نهایی فروش را کم میکند.
- دیگر سهامداران (اگر سهامداری وجود داشته باشد)، ممکن است با این کار مخالفت کنند، مگر اینکه ضررشان جبران شود.
- به حقوق دریافتی از این راه به دلیل اینکه درآمد شخصی محسوب میشود مالیات تعلق میگیرد، حال آنکه وقتی سودها در شرکت باقی میمانند باعث افزایش ارزش کسبوکار میشود و در زمان فروش کسبوکار بهعنوان افزونههای سرمایه مالیاتبندی میشوند.
۳) فروش کسب و کار در بازار آزاد
این استراتژی خروج از کسبوکار محبوبترین گزینهی پیشروی کسبوکارهای کوچک است. مالک کسبوکار در یک نقطهی مشخص زمانی، که غالباً زمانی است که فرد استراتژی خروج از بازار قصد بازنشستگی دارد، کسبوکارش به مبلغ مشخصی برای فروش میگذارد، و بهصورت خوشبینانه با مبلغ موردنظرش صحنه را ترک میکند.
مزایا
- یک کسبوکار سود ده برای خریداران جذاب است و بهسرعت فروش میرود..
- داراییها و سرقفلی را میتوان در زمان ارزشگذاری کسبوکار برای فروش، محاسبه کرد تا بازده مالک افزایش یابد.
معایب
- فروش یک کسب و کار با حاشیهی سود ممکن است بسیار دشوار باشد. به استناد وبسایت bizbuysell (که به خریدوفروش کسبوکارهای کوچک اختصاص دارد) تنها ۲۰ درصد از کسب و کارهای ثبتشده در این سایت، واقعاً به فروش میرسند. پیدا کردن یک خریدار در بازار آزاد ممکن است زمانبر باشد.
- ارزشگذاری کسبوکارها ممکن است با مشکل مواجه شود و قسمت فروش بسیار پایینتر از حد انتظار باشد.
۴) فروش کسب و کارتان به یک کسب و کار دیگر
ارزشمند نشان دادن تحصیل کسبوکارتان میتواند سود زیادی برایتان به همراه داشته باشد. کسبوکارها به دلایل مختلفی به خرید کسبوکارها یکدیگر میپردازند، ازجمله: استفاده از یک مالکیت جدید برای توسعهی سریع مسیر راه، درک اهمیت تشریک مساعی فعالیتهای مکمل کسبوکار ، یا صرفاً خرید یک کسبوکار رقیب (و خلاص شدن از شر آن).
مزایا
بنا بر دلایل فوق، ممکن است یک کسبوکار رقیب، نسبت به خرید کسبوکار شما تمایل نشان دهد، و فروش سریع و سود حداکثری را برایتان به همراه داشته باشد.
معایب
ممکن است یکی از رقبای شما نسبت به خرید کسب و کارتان ابراز تمایل کند تا به فهرست مشتریان و اطلاعات مالیتان دست پیدا کند.
بااینحال، خرید شرکت توسط یک کارمند این طرح را شامل نمیشود. صرفاً به این معنی است که یکی از کارکنانتان بهواسطهی خرید مستقیم شرکت، مالک کسبوکار شما شود.
۵) عرضهی اولیه سهام (IPO)
هرچند برای تمام کسبوکارها مناسب نیست، ولی میتواند استراتژی خروج از کسب و کار خوبی باشد.
دیدگاه شما