مارجین یا مارژین چیست؟
در این مطلب سعی بر این است که موضوع مارژین و یا مارجین از زوایای سوالات ذیل مورد بحث قرار گیرد.
1-مارژین یا مارجین چیست؟
2-مارجین و مارک آپ چگونه محاسبه می گردد؟
3- رابطه مارجین و زنده مانده محصول، چگونه است؟
4- مارجین در طول عمر محصول چگونه تعریف می شود؟
5-رابطه بین مارجین و پروموشن چیست؟
6- رابطه بین مارژین و سودآور بودن محصول چگونه تعریف می شود ؟
7- دامنه قیمت گذاری و مارجین تا کجاست؟
8-چه اجزایی در تعیین مارژین یک محصول می توانند اثر گذار باشد؟
9- یک مثال از پیچیدگی تعیین مارجین محصول
1-تعریف مارژین یا مارجین چیست
اصطلاح رایج در بازار که امروز به عنوان سود و یا حاشیه سود مطرح می شود .(+) از تفاوت بین قیمت خرید و فروش حاصل می شود و برای هر مشتری میتواند متفاوت تعریف شود. هدف از تعیین مارژین تعیین جذابیت خرید برای مشتری است، که منافع حاصل از خرید و عرضه این محصول را بیان میکند.
2-تفاوت مارژین و مارک آپ
مارک آپ نسبت حاشیه سود محصول به قیمت خرید تعریف می شود.
مارجین نسبت حاشیه سود محصول به قمیت مصرف کننده تعریف می شود.
مارجین در واقع حاشیه سود برای مشتری است.
نحوه محاسبه آن، “تفاوت بین قیمت خرید و فروش محصول است.” یکی از راههای سود آوری محصول چگونگی تعریف و تعیین میزان مارجین محصول است.
بین مارجین، میزان فروش محصول، میزان سود آوری، ضریب همبستگی وجود دارد.(+)
حاشیه سود گاهی به عنوان یک مکمل و کاتالیزوری جهت فروش محصول عمل می نماید.
در صنعت پخش مارژین یا مارجین با در نظر گرفتن” نوع محصول، سبد ارائه محصول، کشش بازار، قدرت برند، میزان جذابیت محصولی تعیین می شود.”
راههای تعیین مارجین یا مارژین میتواند از روش های ذیل صورت گیرد.
1-بنچ مارک از رقبا
2-قیمت تمام شده محصول بعلاوه سود مد نظر
3-ترکیبی از دو روش فوق
4-کانال مشتری و نماینده فروش
محاسبه مارژین و مارک آپ با نرم افزار (+)
3- رابطه مارژین و زنده مانده محصول چگونه است؟
یکی از دلایل اصلی زنده مانده محصول در بازار میزان مارژینی است، که برای آن تعیین می شود، شرکتها از مارژین برای اهداف و مقاصد مختلف استفاده میکنند که در طول عمر محصول میتواند متفاوت باشد.
مثلا گاهی برای معرفی محصول، گاهی برای رقابت با سایر رقبا، گاهی برای افزایش تنوع سبد عرضه مارژین یک محصول متفاوت تعریف میشود و هدف اصلی هم ایجاد جذابیت برای خریدار است.
هر چقدر محصول، جز محصولات بادوام و کند فروش باشد، رابطه مارژین و خرید معنا دارتر میشود.( رابطه جذابیت سود حاصل از خرید کبریت و سود حاصل از خرید یخچال).
برخی از شرکت ها به دلیل اشتباه در محاسبه قیمت تمام شده محصول و در نظر نگرفتن برخی از جنبه هایی که مستقیم به میزان مارجین محصول ربط دارند، باعث ضرر و زیان به شرکت شده است.
در نهایت به دلیل عدم تحمل میزان زیان وارده به شرکت، تولید محصول متوقف و از چرخه عرضه خارج و به حذف محصول از بازار منجر می گردد و به اصطلاح بازار ” جوان مرگ” می گردد.
4- مارژین در طول عمر محصول چگونه تعریف می شود؟
مارژین کالا در تمام فرایند طول عمر کالا شامل، مرحله معرفی، رشد، بلوغ و مرگ می تواند متفاوت تعریف گردد. قاعدتا در مراحل اولیه محصول دارای مارژین بهتر و بیشتری برای خریدار خواهد بود و در مراحل بعدی (بلوغ و مرگ) مارژین به نسبت عرف صنعت متعادل تر می گردد.
هنر تعیین مارژین کالا بسیار مهم می باشد و بسیار ساده انگارانه است که تصور کنیم با یک محاسبه سرانگشتی و قیمت رقبا میتوان به یک قیمت رقابتی از محصول رسید.
مثلا در همین فروشگاههای زنجیره ای رفاه، اتکا، هاپیراستار، جامبو، کوروش اگر به قیمتها نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که چرا برخی از محصولات در بعضی از فروشگاه ها به راحتی فروش می رود و همان محصول در فروشگاه رقیب به سختی به فروش میرود .
تعیین مارژین محصول برای هر کانال در بازار معمولا جداگانه تعریف می شود و این بستگی نوع کانال عرضه و اهمیت حضور در آن کانال و میزیان و نوع خرید کالا برای شرکت عرضه کننده دارد.
مثلا محصولات تک نفره در کترینگ ها بخصوص هواپیمایی کشور در اکثر مواقع نه تنها سودی برای شرکت عرضه کننده ندارد،، بلکه در بهترین حالت سود در نقطه سر به سر محاسبه می گردد، زیرا حضور در این نوع کانال های فروش، نوعی از دیده شدن در بین معرض بزرگان جامعه است.
5-رابطه بین مارژین و پروموشن چیست؟
مارژین یا مارجین یا حاشیه سود به عنوان نمادی از ارزش افزوده برای مشتری تلقی میگردد.
پروموشن معمولا در قالب یک تخفیف محصولی، که به صورت ریالی،تعدادی، تناژی تعریف می گرد.
با توجه به سیاست های شرکت عرضه کننده می تواند به صورت مقطعی، و یا در پروسه های زمانی خاصی، به عنوان کاتالیزو فروش مورد استفاده قرارگیرد. برای هر کانال فروش می تواند متفاوت باشد، اما هزینه پرموشن را به عنوان اضافه مارژین می توان در نظر گرفت.
6- رابطه بین مارژین و سودآور بودن محصول چیست؟
به دلیل تنوع سیاست شرکت ها در خصوص نوع نگاه به مارژین نمی توان به قطعیت گفت، که هر محصولی که سود آورتر باشد، قاعدتا باید مارژین بالاتری هم داشته باشد.
زیرا سود آوری محصول تابعی از میزان فروش می باشد ، یعنی هر چه محصول بیشتری فروخته شود، برای سازمان سود آورتر است، اما در زمانی که محصول از مقبولیت بالای در فروش برخوردار است. مارژین را به عرف صنعت بسیار نزدیک می کنند.
شرکت ها میتوانند، زمانی که محصول در شرایط رکود و یا معرفی و طفولیت خود است به جهت شدت بخشیدن به فروش محصول و عرضه بیشتر آن با افزایش مارژین مقبولیت کالایی ایجاد نمایند.
7- دامنه قیمت گذاری و مارجین چیست؟
قمیت گذاری و مارجین رابطه تنگاتنگی با هم دارند، در صورت افزایش مارجین محصول قاعدتا قیمت نهایی محصول نیز افزایش پیدا می کند، اما این افزایش تا سطحی قابل تعریف است، که کشش بازار و تقاضای مشتری تعیین کند.
هر چه مارجین بالاتری برای محصول خود در نظر بگیرم ریسک کم شدن خرید به دلیل افزایش قیمت نهایی محصول وجود دارد، و بر عکس هر چه مارجین را کمتر از عرف صنعت بگیرم باز هم به دلیل ارزش افزوده کم برای کانال های واسط و توزیع خرید محصول کمتر می گردد و به تبع عرضه آن هم کم می شود.
مثال عرضه آب معدنی به دلیل داشتن وزن زیاد و سود کم در میان شرکت های پخش خیلی جذاب نیست و بیشتر برای تکمیل نمودن سبد عرضه استفاده می گردد.
8-چه اجزای در تعیین مارژین یک محصول می توانند اثر گذار باشد؟
اجزای زیادی در تعیین نوع مارژین دخیل هستند، که به برخی از مهمترین موارد و اجزا ء اشاره نمود :
2- تنوع سبد عرضه.
3-نوع و تعداد کانال های عرضه.
4-بسته بندی محصول (کوچک – بزرگ -متوسط).
5- طبقه محصول(کند فروش- تند فروش).
6- قدرت برند(رهبر- پبرو – حاشیه).
7-تعداد رقبا(زیاد- متوسط- کم).
8- نوع بازار (جدید،فعلی،اشباع،خالی)
مهمترین مقوله اثر گذار مارژین محصول را می توان قدرت برند ذکر کرد، به طور مثال شرکت های که دارای برند قوی تری نسبت به سایر رقبا در بازار هستند، مشتریان و خریداران از حاشیه چانه زنی کمتری در خصوص تعیین میزان مارجین کالا برخوردار هستند، به تبع آن محصولات می تواند داری مارجین پایین تری نسبت به رقبای سوم و چهارم خود در بازار باشد.
عناصر پیچیده و تاثیر گذار بر میزان مارژین محصول به عنوان یک ابزار مشوق کننده و ترغیب کننده خرید محصول:
با یک مثال این موضوع را میتوان بیشتر توضیح داد، یک شرکت تولید فراورده های لبنی آلفا تصمیم می گیرد، دوغ جدید خود را به بازار ارائه کند، متغیر های وابسته در جذابیت و مقبولیت این محصول، شامل بسته بندی، خواص ارگانولپتیگی (طعم و مزه)قدرت برند، ساختار توزیع، سبد محصولات و مارژین و…می باشد.
شرکت الفا تصمیم می گیرد با استفاده از روش بنچ مارک، از رقیب اصلی خود به تعیین حاشیه سود محصول بپردازد. در نهایت این شرکت تصمیم می گیرد که مارژین محصول را 20 نگاهی به مفهوم حاشیه سود درصد بیشتر، نسبت به محصول رقیب روانه بازار مصرف نماید.
در نگاه اول به نظر می آید جذابیت محصول ارائه شده مورد قبول بازار واقع گردیده، میزان فروش محصول افزایش پیدا میکند و شرکت احساس می کند با این روش توانسته محصول را مورد مقبول بازار نماید.
بعد از مدتی که شرکت رقیب اصلی متوجه کاهش سهم بازار این محصول می شود، با استفاده از قدرت برند، یا سبد محصولات و یا قدرت شبکه توزیع ، دست به مقابله به مثل می زند به شبکه عرضه خود فشار می آورد و خرید سبد محصول را منوط به خرید این محصول اصلی می نماید.
این تکنیک باعث می شود برخی از مشتریان که محصول شرکت آلفا را خریده اند با وجود مارژین بالا از خرید بعدی انصراف داده و ترجیح خود را به همکاری با شرکت بعدی تغییر دهند، زیرا شرکت رهبر بازار توانسته با افزایش جذابیت خرید اعتباری میزان مقبولیت کالای مشابه رقیب را به شدت کم نماید.
مشتریان بعد از مدتی از خرید محصول جدید شرکت آلفا خوداری می نمایند، شرکت آلفا مجبور است، این بار با حربه ارائه پروموشن به ازای خرید محصول وارد بازی رقابت وسهم گیری شود .
همین چرخه طور دیگری شکل می گیرد و باعث ارائه امتیازات بیشتر از طرف هر دو رقیب در بازار می شود، تا جایی که گام بعدی به منظور ایجاد رضایت بیشتر مشتریان، گارانتی نمودن صدردصد محصول بدون چانه زنی است، با این حال فروش محصول جدید همچنان از فروش پایین و ضایعات بالا برخوردار است.
شاید به نظر اگر در همان ابتدا شرکت برای کسب سهم بیشتر در کوتاه مدت وارد جنگ رقابتی نمی شد، این محصول میتوانست با استفاده از ویژگی های خود محصول در نیش مارکت ها بازار خوبی را به دست آورد.
به نظر میرسد به علت مقبولیت نداشتن محصول در بازار ، شرکت در هر مرحله مجبور شده است مارجین محصول را با پروموشن افزایش دهد و در نهایت نه تنها سودی حاصل شرکت نشده، بلکه زیانی نیز محتمل شرکت می نماید.
لذا توصیه مشود که در بحث تعیین مارجین حتما شرایط حاکم بر صنعت و بازار و شرایط رقابتی شرکت و شناخت اجزاء تاثیر گذار بر مارجین محصول به دقت بررسی شود تا در برآورد کشش و تقاضای مشتری دچار خطا نشویم.
درست تر این است که هزینه پروموشن و هزینه ضایعات که مستقیم به محصول ربط دارد، را جز هزینه های حاشیه سود محصول در نظر بگیرم و بعد ببینیم آیا این محصول آنقدر ارزشمند است که با این ترکیب حاشیه سود وارد بازار شود؟
نام محصول دوغ بطری
میزان حاشیه سود : از قیمت خرید تا مصرف کننده 20 درصد
میزان هزینه پرموشن:(به ازای هر ۵ عدد یک عدد ) معادل 20 درصد ) بسته ۶ تایی(۵+۱)
میزان هزینه: برگشت محصول 6 درصد
هزینه های توزیع : مارجین برای کانال های واسط و نمایندگان توزیع کننده 20 درصد
هزینه کل و تعیین نگاهی به مفهوم حاشیه سود مارژین : شامل 66 درصد از قیمت تمام شده محصول می باشد.(۲۰+۲۰+۲۰+۶)
لازم به توضیح است که مشتری در یک بسته که شامل ۶ عدد دوغ است، یک عدد را به عنوان اشانتیون خرید دریافت می کند و اگر عدد یک را تقسیم بر عدد ۵ نمایم به عدد ۲۰ درصد میرسیم. یعنی از قیمت خرید مغازه دار ۲۰ درصد جایزه خرید دریافت کرده است.
سوال مهم در پایان بحث مارژین یا مارجین و یا حاشیه سود محصول این است که کدام روش تعیین مارجین می تواند در این مقطع باعث رشد محصول در بازار شود؟
آیا ترکیب مارژین محصول برای همه کانال های عرضه یکسان تعریف شود؟
آیا میزان برآورد فروش اولیه محصول می تواند، هزینه های ناشی از قیمت تمام شده را پوشش دهد؟
و سوالاتی بیشتری که به تعیین درست تر از مارژین محصول و کالا در ذهن ما شکل بگیرد؟
روش های کاربردی برای تحلیل سهام
سرمایه گذاران برای یافتن سهام بالقوه سودآور به تجزیه و تحلیل سهام می پردازند . روش های معمول تجزیه و تحلیل سهام شامل تجزیه و تحلیل تکنیکال و بنیادی است. تحلیل بنیادی دارای چندین مولفه است ، از جمله بررسی نسبت قیمت نگاهی به مفهوم حاشیه سود به درآمد شرکت ، سود هر سهم ، ارزش دفتری و بازده حقوق صاحبان سهام. بسیاری از سرمایه گذاران همچنین از توصیه های تحلیلگران مالی برای تحلیل سهام استفاده می کنند. نوع تحلیل سهام شما بر اساس اولویت شخصی انجام می شود. در این مقاله به روش های کاربردی برای تحلیل سهام پرداخته ایم تا روشی را که به بهترین وجهی با اهداف مالی شما سازگار است، پیدا کنید.
بسیاری از سرمایه گذاران سهام را بر اساس اصول خود تجزیه و تحلیل می کنند. مانند درآمد، ارزیابی یا روند صنعت اما عوامل اساسی همیشه در قیمت بازار منعکس نمی شوند.
اگر شما یک سرمایه گذار هستید که دوست دارید به خود متکی باشید، پس باید تحلیلگر سهام خود شوید. ادامه مطلب را بخوانید تا بفهمید چگونه شما هم می توانید مانند یک تحلیلگر فکر کنید، حتی وقتی در خانه نشسته اید.
تحلیل سهام یک فرآیند است
فرقی نمی کند شما یک سرمایه گذار باشید که به دنبال رشد است یا ارزش ، اولین قدم در تفکر مانند یک تحلیلگر توسعه ذهن کاوشگر است. شما باید بدانید چه چیزی را با چه قیمتی بخرید یا بفروشید. تحلیلگران معمولاً بر روی یک صنعت یا بخش خاص تمرکز می کنند. در آن بخش خاص ، آنها بر شرکت های منتخب متمرکز میشوند. هدف یک تحلیلگر تحقیق عمیق در امور شرکت های موجود در لیست آنها است. آنها این کار را با تجزیه و تحلیل صورتهای مالی و سایر اطلاعات موجود در مورد شرکت انجام می دهند. برای بررسی حقایق ، تحلیلگران همچنین امور تأمین کنندگان ، مشتریان و رقبا را بررسی می کنند. برخی از تحلیل گران نیز از شرکت بازدید می کنند و با مدیریت آن ارتباط برقرار می کنند تا درک مستقیمی از عملکرد شرکت داشته باشند. به تدریج ، تحلیل گران حرفه ای همه نقاط را به هم متصل می کنند تا تصویر کامل را بدست آورند .
قبل از هرگونه سرمایه گذاری ، باید تحقیق خود را انجام دهید. همیشه بهتر است در مورد چندین سهام در یک صنعت تحقیق کنید ، بنابراین یک تحلیل مقایسه ای دارید. دسترسی به اطلاعات معمولاً مسئله ای نیست . بزرگترین محدودیت در تبدیل شدن به تحلیلگر سهام خود ، زمان است . سرمایه گذاران خرده فروشی که کارهای زیادی برای انجام دادن دارند ممکن است نتوانند به اندازه تحلیل گران حرفه ای وقت بگذارند . با این وجود ، در ابتدای کار ، مطمئناً می توانید فقط یک یا دو شرکت را بپذیرید . تا آزمایش کنید که چقدر می توانید آنها را تحلیل کنید. این به شما در درک روند کار کمک می کند . با تجربه و وقت بیشتر ، می توانید سهام بیشتری را در زیر لنز خود قرار دهید .
تحلیل سهام چیست؟
تجزیه و تحلیل سهام ارزیابی یک ابزار معاملاتی خاص ، یک بخش سرمایه گذاری یا کل بازار است. تحلیلگران سهام سعی می کنند فعالیت آینده یک ابزار ، بخش یا بازار را تعیین کنند .
درک تحلیل سهام
تجزیه و تحلیل سهام روشی برای تصمیم گیری در مورد خرید و فروش برای سرمایه گذاران و معامله گران است. با مطالعه و ارزیابی داده های گذشته و فعلی ، سرمایه گذاران و معامله گران سعی می کنند با تصمیم گیری آگاهانه در بازارها برتری پیدا کنند .
تحلیل بنیادی
برای تجزیه و تحلیل سهام دو نوع اساسی وجود دارد: تجزیه و تحلیل بنیادی و تجزیه و تحلیل تکنیکال. تجزیه و تحلیل بنیادی بر داده های منابع ، از جمله سوابق مالی، گزارش های اقتصادی، دارایی های شرکت و سهم بازار متمرکز است. برای انجام تجزیه و تحلیل اساسی در یک شرکت یا بخش دولتی، سرمایه گذاران و تحلیل گران معمولاً معیارهای صورتهای مالی شرکت را تجزیه و تحلیل می کنند. ترازنامه، صورت سود، صورت جریان وجوه نقد و پاورقی ها ، همچنین، گزارش درآمد منتشر شده توسط یک شرکت در طی مطبوعات، توسط سرمایه گذاران تجزیه و تحلیل می شود که به دنبال تعیین میزان درآمد، هزینه و سود یک شرکت هستند.
هنگام اجرای تجزیه و تحلیل سهام در صورتهای مالی شرکت ، یک تحلیلگر معمولاً میزان سودآوری ، نقدینگی ، بدهی ، بازده ، مسیر رشد و اهرم شرکت را بررسی می کند . برای تعیین سلامت یک شرکت می توان از نسبت های مختلفی استفاده کرد. به عنوان مثال ، از نسبت فعلی و نسبت سریع برای تخمین اینکه آیا یک شرکت قادر به پرداخت بدهی های کوتاه مدت خود با دارایی های جاری موجود است؟ استفاده می شود. فرمول نسبت جاری با تقسیم دارایی های جاری بر بدهی های جاری ، ارقامی که می توان از ترازنامه بدست آورد ، محاسبه می شود. اگرچه چیزی به عنوان نسبت جریان ایده نگاهی به مفهوم حاشیه سود آل وجود ندارد، اما نسبت کمتر از 1 می تواند به تحلیلگر سهام نشان دهد که این شرکت از نظر مالی ضعیف است و ممکن است در زمان سررسید نتواند تعهدات بدهی کوتاه مدت خود را پوشش دهد.
با نگاهی به ترازنامه، یک تحلیلگر سهام ممکن است بخواهد از سطح بدهی فعلی یک شرکت مطلع شود. در این حالت ، یک تحلیلگر سهام ممکن است از نسبت بدهی استفاده کند که با تقسیم کل بدهی ها به کل دارایی ها محاسبه می شود. نسبت بدهی بالای 1 معمولاً به این معنی است که شرکت بدهی بیشتری نسبت به دارایی دارد. در این حالت، اگر شرکت درجه بالایی از اهرم نیرو داشته باشد ، یک تحلیلگر سهام می تواند نتیجه گیری کند که افزایش نرخ بهره ممکن است احتمال نقص شرکت را افزایش دهد.
تجزیه و تحلیل سهام شامل مقایسه صورت مالی فعلی شرکت با صورتهای مالی آن در سالهای گذشته است تا به یک سرمایه گذار احساس کند که آیا شرکت در حال رشد ، پایداری یا رو به زوال است. صورت مالی یک شرکت همچنین می تواند با صورت یک یا چند شرکت دیگر در همان صنعت مقایسه شود. یک تحلیلگر سهام ممکن است به دنبال مقایسه حاشیه سود عملیاتی دو شرکت رقیب با نگاهی به صورت سود و زیان آنها باشد. حاشیه سود عملیاتی معیاری است که نشان می دهد پس از پرداخت هزینه های عملیاتی چه مقدار درآمد باقی مانده است و چه نسبت درآمد برای تأمین هزینه های غیر عملیاتی باقی مانده و به عنوان درآمد عملیاتی تقسیم بر درآمد محاسبه می شود. به نظر می رسد شرکتی با حاشیه عملیاتی 0.30 مطلوب تر از یک شرکت با حاشیه 0.03 باشد. حاشیه عملیاتی 0.30 به این معنی است که پس از تأمین هزینه های عملیاتی، برای هر شرکت درآمد 30 تومان باقی مانده است.
تجزیه و تحلیل تکنیکال
روش دوم تحلیل سهام، تحلیل تکنیکی است. تجزیه و تحلیل تکنیکال بر مطالعه عملکرد قیمت گذشته و حال متمرکز است تا احتمال حرکت بعدی قیمت را پیش بینی کند. تحلیلگران تکنیکال، بازار مالی را به عنوان یک کل تجزیه و تحلیل می کنند و در درجه اول به قیمت و حجم و همچنین تقاضا و عوامل عرضه کننده بازار توجه دارند. نمودارها ابزاری کلیدی برای تحلیلگران فنی هستند زیرا در آنها یک نمودار گرافیکی از روند سهام در یک بازه زمانی مشخص شده نشان داده شده است. به عنوان مثال، با استفاده از نمودار، یک تحلیلگر تکنیکال ممکن است مناطق خاصی را به عنوان سطح حمایت یا مقاومت علامت گذاری کند. سطح حمایت با پایین ترین سطح زیر قیمت فعلی معاملات مشخص شده و نشانگرهای مقاومت در بالاترین سطح ، بالاتر از قیمت فعلی بازار سهام قرار می گیرند. شکست زیر سطح حمایت نشان دهنده روند نزولی تحلیلگر سهام است ، در حالی که شکست بالای سطح مقاومت چشم انداز صعودی را به خود اختصاص می دهد.
تجزیه و تحلیل سهام تکنیکال تنها زمانی موثر است که نیروهای عرضه و تقاضا بر روند قیمت تجزیه و تحلیل شده تأثیر بگذارند. هنگامی که عوامل خارجی در یک حرکت قیمت نقش دارند، تجزیه و تحلیل سهام با استفاده از تجزیه و تحلیل تکنیکال ممکن است موفقیت آمیز نباشد. به عنوان مثال، عواملی غیر از عرضه و تقاضا که می توانند قیمت سهام را تحت تأثیر قرار دهند، شامل تقسیم سهام، ادغام، اعلام سود سهام، طرح دعوی طبقاتی ، مرگ مدیر عامل شرکت، حمله تروریستی، رسوایی های حسابداری، تغییر مدیریت، تغییرات سیاست های پولی است و غیره.
تجزیه و تحلیل بنیادی و فنی می تواند به طور مستقل یا با هم انجام شود. برخی از تحلیلگران از هر دو روش تجزیه و تحلیل استفاده می کنند، در حالی که برخی دیگر به یکی از روش ها ادامه می دهند. در هر صورت، استفاده از تجزیه و تحلیل سهام برای بررسی سهام ، بخش و بازار روش مهمی در ایجاد بهترین استراتژی سرمایه گذاری برای نمونه کارها است.
به طور کلی دو روش مختلف برای دستیابی به تجزیه و تحلیل فنی وجود دارد: رویکرد از بالا به پایین و رویکردهای از پایین به بالا. اغلب اوقات، معامله گران کوتاه مدت رویکردی از بالا به پایین و سرمایه گذاران بلند مدت رویکردی از پایین به بالا را در پیش می گیرند.
بالا پایین
رویکرد از بالا به پایین یک تحلیل اقتصادی کلان است که اقتصاد کل را قبل از تمرکز بر اوراق بهادار منفرد بررسی می کند. یک معامله گر ابتدا در اقتصاد، سپس بخش ها و سپس شرکت ها در مورد سهام تمرکز می کند. معامله گران با استفاده از این روش بر سود کوتاه مدت در مقایسه با ارزیابی طولانی مدت متمرکز می شوند.
پایین بالا
رویکرد پایین به بالا بر تک تک سهام متمرکز است و برخلاف دیدگاه اقتصاد کلان نیست. این شامل تجزیه و تحلیل سهام است که به نظر می رسد برای نقاط ورود و خروج بالقوه جالب توجه باشد. به عنوان مثال: یک سرمایه گذار ممکن است یک سهام کم ارزش را در روند نزولی پیدا کند و از تجزیه و تحلیل فنی برای شناسایی یک نقطه ورود خاص در زمانی که سهام می تواند در انتهای سهام باشد استفاده کند. آنها در تصمیمات خود به دنبال ارزش هستند و قصد دارند نگاه طولانی مدت به معاملات خود داشته باشند.
علاوه بر این ملاحظات، انواع مختلفی از تجار ممکن است استفاده از اشکال مختلف تجزیه و تحلیل تکنیکال را ترجیح دهند. معامله گران روز ممکن است از خطوط روند ساده و شاخص های حجم برای تصمیم گیری استفاده کنند، در حالی که معامله گران نوسان یا موقعیت ممکن است الگوهای نمودار و شاخص های تکنیکال را ترجیح دهند. معامله گرانی که در حال توسعه الگوریتم های خودکار هستند ممکن است کاملاً الزامات متفاوتی داشته باشند که از ترکیب شاخص های حجم و شاخص های تکنیکال برای تصمیم گیری استفاده می کنند.
نسبت P / E
یک روش معمول برای تجزیه و تحلیل سهام مطالعه نسبت قیمت به درآمد آن است. شما با تقسیم ارزش بازار سهام در هر سهم بر سود هر سهم ، نسبت P / E را محاسبه می کنید. برای تعیین ارزش سهام ، سرمایه گذاران نسبت P / E سهام را با رقبا و استانداردهای صنعت مقایسه می کنند. نسبت P / E پایین تر توسط سرمایه گذاران مطلوب ارزیابی می شود.
سود هر سهم
درآمد هر سهم یک شرکت نشان می دهد که درآمد آن با چه کارایی به سمت سرمایه گذاران می رود. سرمایه گذاران افزایش EPS را نشانه خوبی می دانند. طبق NASDAQ ، هرچه EPS یک شرکت بالاتر باشد ، ارزش سهام شما بیشتر است ، زیرا سرمایه گذاران به دنبال خرید سهام یک شرکت هستند در حالی که درآمد بالا است.
نسبت PEG
نسبت رشد قیمت به درآمد با در نظر گرفتن رشد یک شرکت ، نسبت P / E را یک گام جلوتر می برد. برای محاسبه PEG ، نسبت P / E را بر نرخ رشد 12 ماهه تقسیم می کنید. شما با مشاهده نرخ رشد تاریخی شرکت ، نرخ رشد آینده را تخمین می زنید. اگر PEG کمتر از 1 باشد ، سرمایه گذاران به طور معمول سهام را ارزشمند می دانند.
ارزش ثبت شده
یکی از روش های کاربردی برای تحلیل سهام ، تعیین نسبت قیمت به ارزش ثبت شده ی شرکت است. سرمایه گذاران به طور معمول از این روش برای یافتن شرکت هایی با رشد بالا که از ارزش کمی برخوردار هستند استفاده می کنند. فرمول نسبت P / B برابر است با قیمت بازار سهام شرکت تقسیم بر ارزش دفتری سهام آن. ارزش دفتری سهام با کسر ارزش دفتری بدهی ها از ارزش دفتری دارایی ها بدست می آید. سرمایه گذاران نسبت P / B پایین را به عنوان نشانه کم ارزش بودن سهام می دانند.
بازده سهام
سرمایه گذاران برای تعیین اینکه شرکت چه میزان بازدهی مثبت برای سهامداران خود دارد ، از بازده سهام استفاده می کنند. تجزیه و تحلیل ROE می تواند به شما در یافتن شرکت هایی که سودآور هستند ، کمک کند. ROE با تقسیم درآمد خالص بر ارزش سهام متوسط سهامداران محاسبه می شود. افزایش مداوم ROE نشانه خوبی برای سرمایه گذاران است.
تجزیه و تحلیل رشد
قیمت سهام را دنبال می کند ، بنابراین برای اینکه بدانید قیمت سهام در آینده صعودی خواهد بود یا خیر ، باید بدانید که درآمد آینده به کجا می رود. متأسفانه ، هیچ فرمول سریعی وجود ندارد که بتواند به شما بگوید برای درآمد آینده چه انتظاری دارید. تحلیلگران با تجزیه و تحلیل ارقام گذشته از رشد فروش و حاشیه سود ، همراه با روند سودآوری در آن صنعت خاص ، برآورد خود را انجام می دهند. این اساساً اتفاقات گذشته را به آنچه انتظار می رود در آینده رخ دهد متصل می کند. پیش بینی دقیق درآمد ، آزمایش نهایی توانایی تجزیه و تحلیل سهام شما است ، زیرا این به خوبی نشان می دهد که شما درک درستی از آن صنایع و شرکت ها دارید.
کیفیت مدیریت
کیفیت مدیریت همچنین یک عامل مهم برای یک تحلیلگر سهام است. اغلب گفته می شود هیچ شرکت خوب یا بدی وجود ندارد ، فقط مدیران خوب یا بد هستند. مدیران مسئولیت آینده شرکت را بر عهده دارند. با انجام برخی تحقیقات در اینترنت می توانید مدیریت شرکت و کیفیت هیئت مدیره را ارزیابی کنید. انبوهی از اطلاعات در مورد هر شرکت سهامی عام وجود دارد.
مارجین یا مارژین چیست؟
در این مطلب سعی بر این است که موضوع مارژین و یا مارجین از زوایای سوالات ذیل مورد بحث قرار گیرد.
1-مارژین یا مارجین چیست؟
2-مارجین و مارک آپ چگونه محاسبه می گردد؟
3- رابطه مارجین و زنده مانده محصول، چگونه است؟
4- مارجین در طول عمر محصول چگونه تعریف می شود؟
5-رابطه بین مارجین و پروموشن چیست؟
6- رابطه بین مارژین و سودآور بودن محصول چگونه تعریف می شود ؟
7- دامنه قیمت گذاری و مارجین تا کجاست؟
8-چه اجزایی در تعیین مارژین یک محصول می توانند اثر گذار باشد؟
9- یک مثال از پیچیدگی تعیین مارجین محصول
1-تعریف مارژین یا مارجین چیست
اصطلاح رایج در بازار که امروز به عنوان سود و یا حاشیه سود مطرح می شود .(+) از تفاوت بین قیمت خرید و فروش حاصل می شود و برای هر مشتری میتواند متفاوت تعریف شود. هدف از تعیین مارژین تعیین جذابیت خرید برای مشتری است، که منافع حاصل از خرید و عرضه این محصول را بیان میکند.
2-تفاوت مارژین و مارک آپ
مارک آپ نسبت حاشیه سود محصول به قیمت خرید تعریف می شود.
مارجین نسبت حاشیه سود محصول به قمیت مصرف کننده تعریف می شود.
مارجین در واقع حاشیه سود برای مشتری است.
نحوه محاسبه آن، “تفاوت بین قیمت خرید و فروش محصول است.” یکی از راههای سود آوری محصول چگونگی تعریف و تعیین میزان مارجین محصول است.
بین مارجین، میزان فروش محصول، میزان سود آوری، ضریب همبستگی وجود دارد.(+)
حاشیه سود گاهی به عنوان یک مکمل و کاتالیزوری جهت فروش محصول عمل می نماید.
در صنعت پخش مارژین یا مارجین با در نظر گرفتن” نوع محصول، سبد ارائه محصول، کشش بازار، قدرت برند، میزان جذابیت محصولی تعیین می شود.”
راههای تعیین مارجین یا مارژین میتواند از روش های ذیل صورت گیرد.
1-بنچ مارک از رقبا
2-قیمت تمام شده محصول بعلاوه سود مد نظر
3-ترکیبی از دو روش فوق
4-کانال مشتری و نماینده فروش
محاسبه مارژین و مارک آپ با نرم افزار (+)
3- رابطه مارژین و زنده مانده محصول چگونه است؟
یکی از دلایل اصلی زنده مانده محصول در بازار میزان مارژینی است، که برای آن تعیین می شود، شرکتها از مارژین برای اهداف و مقاصد مختلف استفاده میکنند که در طول عمر محصول میتواند متفاوت باشد.
مثلا گاهی برای معرفی محصول، گاهی برای رقابت با سایر رقبا، گاهی برای افزایش تنوع سبد عرضه مارژین یک محصول متفاوت تعریف میشود و هدف اصلی هم ایجاد جذابیت برای خریدار است.
هر چقدر محصول، جز محصولات بادوام و کند فروش باشد، رابطه مارژین و خرید معنا دارتر میشود.( رابطه جذابیت سود حاصل از خرید کبریت و سود حاصل از خرید یخچال).
برخی از شرکت ها به دلیل اشتباه در محاسبه قیمت تمام شده محصول و در نظر نگرفتن برخی از جنبه هایی که مستقیم به میزان مارجین محصول ربط دارند، باعث ضرر و زیان به شرکت شده است.
در نهایت به دلیل عدم تحمل میزان زیان وارده به شرکت، تولید محصول متوقف و از چرخه عرضه خارج و به حذف محصول از بازار منجر می گردد و به اصطلاح بازار ” جوان مرگ” می گردد.
4- مارژین در طول عمر محصول چگونه تعریف می شود؟
مارژین کالا در تمام فرایند طول عمر کالا شامل، مرحله معرفی، رشد، بلوغ و مرگ می تواند متفاوت تعریف گردد. قاعدتا در مراحل اولیه محصول دارای مارژین بهتر و بیشتری برای خریدار خواهد بود و در مراحل بعدی (بلوغ و مرگ) مارژین به نسبت عرف صنعت متعادل تر می گردد.
هنر تعیین مارژین کالا بسیار مهم می باشد و بسیار ساده انگارانه است که تصور کنیم با یک محاسبه سرانگشتی و قیمت رقبا میتوان به یک قیمت رقابتی از محصول رسید.
مثلا در همین فروشگاههای زنجیره ای رفاه، اتکا، هاپیراستار، جامبو، کوروش اگر به قیمتها نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که چرا برخی از محصولات در بعضی از فروشگاه ها به راحتی فروش می رود و همان محصول در فروشگاه رقیب به سختی به فروش میرود .
تعیین مارژین محصول برای هر کانال در بازار معمولا جداگانه تعریف می شود و این بستگی نوع کانال عرضه و اهمیت حضور در آن کانال و میزیان و نوع خرید کالا برای شرکت عرضه کننده دارد.
مثلا محصولات تک نفره در کترینگ ها بخصوص هواپیمایی کشور در اکثر مواقع نه تنها سودی برای شرکت عرضه کننده ندارد،، بلکه در بهترین حالت سود در نقطه سر به سر محاسبه می گردد، زیرا حضور در این نوع کانال های فروش، نوعی از دیده شدن در بین معرض بزرگان جامعه است.
5-رابطه بین مارژین و پروموشن چیست؟
مارژین یا مارجین یا حاشیه سود به عنوان نمادی از ارزش افزوده برای مشتری تلقی میگردد.
پروموشن معمولا در قالب یک تخفیف محصولی، که به صورت ریالی،تعدادی، تناژی تعریف می گرد.
با توجه به سیاست های شرکت عرضه کننده می تواند به صورت مقطعی، و یا در پروسه های زمانی خاصی، به عنوان کاتالیزو فروش مورد استفاده قرارگیرد. برای هر کانال فروش می تواند متفاوت باشد، اما هزینه پرموشن را به عنوان اضافه مارژین می توان در نظر گرفت.
6- رابطه بین مارژین و سودآور بودن محصول چیست؟
به دلیل تنوع سیاست شرکت ها در خصوص نوع نگاه به مارژین نمی توان به قطعیت گفت، که هر محصولی که سود آورتر باشد، قاعدتا باید مارژین بالاتری هم داشته باشد.
زیرا سود آوری محصول تابعی از میزان فروش می باشد ، یعنی هر چه محصول بیشتری فروخته شود، برای سازمان سود آورتر است، اما در زمانی که محصول از مقبولیت بالای در فروش برخوردار است. مارژین را به عرف صنعت بسیار نزدیک می کنند.
شرکت ها میتوانند، زمانی که محصول در شرایط رکود و یا معرفی و طفولیت خود است به جهت شدت بخشیدن به فروش محصول و عرضه بیشتر آن با افزایش مارژین مقبولیت کالایی ایجاد نمایند.
7- دامنه قیمت گذاری و مارجین چیست؟
قمیت گذاری و مارجین رابطه تنگاتنگی با هم دارند، در صورت افزایش مارجین محصول قاعدتا قیمت نهایی محصول نیز افزایش پیدا می کند، اما این افزایش تا سطحی قابل تعریف است، که کشش بازار و تقاضای مشتری تعیین کند.
هر چه مارجین بالاتری برای محصول خود در نظر بگیرم ریسک کم شدن خرید به دلیل افزایش قیمت نهایی محصول وجود دارد، و بر عکس هر چه مارجین را کمتر از عرف صنعت بگیرم باز هم به دلیل ارزش افزوده کم برای کانال های واسط و توزیع خرید محصول کمتر می گردد و به تبع عرضه آن هم کم می شود.
مثال عرضه آب معدنی به دلیل داشتن وزن زیاد و سود کم در میان شرکت های پخش خیلی جذاب نیست و بیشتر برای تکمیل نمودن سبد عرضه استفاده می گردد.
8-چه اجزای در تعیین مارژین یک محصول می توانند اثر گذار باشد؟
اجزای زیادی در تعیین نوع مارژین دخیل هستند، که به برخی از مهمترین موارد و اجزا ء اشاره نمود :
2- تنوع سبد عرضه.
3-نوع و تعداد کانال های عرضه.
4-بسته بندی محصول (کوچک – بزرگ -متوسط).
5- طبقه محصول(کند فروش- تند فروش).
6- قدرت برند(رهبر- پبرو – حاشیه).
7-تعداد رقبا(زیاد- متوسط- کم).
8- نوع بازار (جدید،فعلی،اشباع،خالی)
مهمترین مقوله اثر گذار مارژین محصول را می توان قدرت برند ذکر کرد، به طور مثال شرکت های که دارای برند قوی تری نسبت به سایر رقبا در بازار هستند، مشتریان و خریداران از حاشیه چانه زنی کمتری در خصوص تعیین میزان مارجین کالا برخوردار هستند، به تبع آن محصولات می تواند داری مارجین پایین تری نسبت به رقبای سوم و چهارم خود در بازار باشد.
عناصر پیچیده و تاثیر گذار بر میزان مارژین محصول به عنوان یک ابزار مشوق کننده و ترغیب کننده خرید محصول:
با یک مثال این موضوع را میتوان بیشتر توضیح داد، یک شرکت تولید فراورده های لبنی آلفا تصمیم می گیرد، دوغ جدید خود را به بازار ارائه کند، متغیر های وابسته در جذابیت و مقبولیت این محصول، شامل بسته بندی، خواص ارگانولپتیگی (طعم و مزه)قدرت برند، ساختار توزیع، سبد محصولات و مارژین و…می باشد.
شرکت الفا تصمیم می گیرد با استفاده از روش بنچ مارک، از رقیب اصلی خود به تعیین حاشیه سود محصول بپردازد. در نهایت این شرکت تصمیم می گیرد که مارژین محصول را 20 درصد بیشتر، نسبت به محصول رقیب روانه بازار مصرف نماید.
در نگاه اول به نظر می آید جذابیت محصول ارائه شده مورد قبول بازار واقع گردیده، میزان فروش محصول افزایش پیدا میکند و شرکت احساس می کند با این روش توانسته محصول را مورد مقبول بازار نماید.
بعد از مدتی که شرکت رقیب اصلی متوجه کاهش سهم بازار این محصول می شود، با استفاده از قدرت برند، یا سبد محصولات و یا قدرت شبکه توزیع ، دست به مقابله به مثل می زند به شبکه عرضه خود فشار می آورد و خرید سبد محصول را منوط به خرید این محصول اصلی می نماید.
این تکنیک باعث می شود برخی از مشتریان که محصول شرکت آلفا را خریده اند با وجود مارژین بالا از خرید بعدی انصراف داده و ترجیح خود را به همکاری با شرکت بعدی تغییر دهند، زیرا شرکت رهبر بازار توانسته با افزایش جذابیت خرید اعتباری میزان مقبولیت کالای مشابه رقیب را به شدت کم نماید.
مشتریان بعد از مدتی از خرید نگاهی به مفهوم حاشیه سود محصول جدید شرکت آلفا خوداری می نمایند، شرکت آلفا مجبور است، این بار با حربه ارائه پروموشن به ازای خرید محصول وارد بازی رقابت وسهم گیری شود .
همین چرخه طور دیگری شکل می گیرد و باعث ارائه امتیازات بیشتر از طرف هر دو رقیب در بازار می شود، تا جایی که گام بعدی به منظور ایجاد رضایت بیشتر مشتریان، گارانتی نمودن صدردصد محصول بدون چانه زنی است، با این حال فروش محصول جدید همچنان از فروش پایین و ضایعات بالا برخوردار است.
شاید به نظر اگر در همان ابتدا شرکت برای کسب سهم بیشتر در کوتاه مدت وارد جنگ رقابتی نمی شد، این محصول میتوانست با استفاده از ویژگی های خود محصول در نیش مارکت ها بازار خوبی را به دست آورد.
به نظر میرسد به علت مقبولیت نداشتن محصول در بازار ، شرکت در هر مرحله مجبور شده است مارجین محصول را با پروموشن افزایش دهد و در نهایت نه تنها سودی حاصل شرکت نشده، بلکه زیانی نیز محتمل شرکت می نماید.
لذا توصیه مشود که در بحث تعیین مارجین حتما شرایط حاکم بر صنعت و بازار و شرایط رقابتی شرکت و شناخت اجزاء تاثیر گذار بر مارجین محصول به دقت بررسی شود تا در برآورد کشش و تقاضای مشتری دچار خطا نشویم.
درست تر این است که هزینه پروموشن و هزینه ضایعات که مستقیم به محصول ربط دارد، را جز هزینه های حاشیه سود محصول در نظر بگیرم و بعد ببینیم آیا این محصول آنقدر ارزشمند است که با این ترکیب حاشیه سود وارد بازار شود؟
نام محصول دوغ بطری
میزان حاشیه سود : از قیمت خرید تا مصرف کننده 20 درصد
میزان هزینه پرموشن:(به ازای هر ۵ عدد یک عدد ) معادل 20 درصد ) بسته ۶ تایی(۵+۱)
میزان هزینه: برگشت محصول 6 درصد
هزینه های توزیع : مارجین برای کانال های واسط و نمایندگان توزیع کننده 20 درصد
هزینه کل و تعیین مارژین : شامل 66 درصد از قیمت تمام شده محصول می باشد.(۲۰+۲۰+۲۰+۶)
لازم به توضیح است که مشتری در یک بسته که شامل ۶ عدد دوغ است، یک عدد را به عنوان اشانتیون خرید دریافت می کند و اگر عدد یک را تقسیم بر عدد ۵ نمایم به عدد ۲۰ درصد میرسیم. یعنی از قیمت خرید مغازه دار ۲۰ درصد جایزه خرید دریافت کرده است.
سوال مهم در پایان بحث مارژین نگاهی به مفهوم حاشیه سود یا مارجین و یا حاشیه سود محصول این است که کدام روش تعیین مارجین می تواند در این مقطع باعث رشد محصول در بازار شود؟
آیا ترکیب مارژین محصول برای همه کانال های عرضه یکسان تعریف شود؟
آیا میزان برآورد فروش اولیه محصول می تواند، هزینه های ناشی از قیمت تمام شده را پوشش دهد؟
و سوالاتی بیشتری که به تعیین درست تر از مارژین محصول و کالا در ذهن ما شکل بگیرد؟
میزان سودآوری کسب و کار
بسیاری از مشاغل ، اندازه گیری ها و شاخص های کلیدی عملکرد تولید می کنند ، اما اگر چیزهای مناسبی را اندازه گیری نکنید ، نتایج مناسبی کسب نمی کنید.
نکته اصلی اندازه گیری عملکرد ، این نیست که ببینیم در گذشته چگونه کار کردید ، بلکه استفاده از این اطلاعات برای انجام بهتر در آینده است. یکبررسی اخیر نشان داد که کمتر از نیمی از مشاغل دارای معیارهایی هستند که به آنها کمک می کند تا درک کنند که چگونه کارشان در دستیابی به اهداف استراتژیک خود کمک می کند.
برای اندازه گیری میزان سودآوری کسب و کار اول ، نگاهی به معیارهای سودآوری می کنیم. ده ها معیار احتمالی وجود نگاهی به مفهوم حاشیه سود دارد که می توانید آنها را بررسی کنید ، اما ما می خواهیم روی چهار مورد از مهمترین آنها متمرکز شویم ، و با جزئیات به نحوه محاسبه آنها نگاه کنیم ، و ببینیم چه نتیجه ای می تواند در مورد سلامتی کسب و کار شما بدهد و از همه مهمتر ، چه اقداماتی می توانید برای بهبود نتایج خود در آینده انجام دهید.
حاشیه سود ناخالص
چرا مهم است
برای اندازه گیری میزان سودآوری کسب و کار این عدد یک معیار اصلی خوب در مورد چگونگی کارآیی شرکت شما در تولید و توزیع محصولات خود است. این به شما کمک می کند تا بر هزینه های خود آگاه شوید و میزان سود را بدست آورید.
چگونه آن را محاسبه کنیم
فرمول این یکی بسیار ساده است:
حاشیه سود ناخالص = (درآمد – هزینه کالاهای فروخته شده) / درآمد
به عنوان مثال ، بیایید بگوییم که شرکت شما 1000 تی شرت به ازای هرکدام 10000 فروخته است. درآمد شما برای سال 10،000000 خواهد بود.اما هر تیشرت برای ساخت و توزیع 6000 هزینه دارد ، بنابراین هزینه کالاهای فروخته شده 6000000 است. پس
حاشیه سود ناخالص = (10،000 – 6،000) / 10،000 = 40٪
چگونه آن را ارزیابی کنیم
در این مثال ، شرکت شما 40٪ از درآمد هر فروش را به عنوان سود نگه می دارد که بسیار سالم است. این بدان معنی است که پول زیادی برای تأمین هزینه های دیگر ، مانند تحقیق و توسعه ، مالیات و هزینه های عمومی اداری باقی مانده است.
اما بخاطر داشته باشید که حاشیه سود ناخالص از نظر صنعت متفاوت است. مشاغل مبتنی بر خدمات مانند شرکتهای حقوقی و حسابداران معمولاً حاشیه سود ناخالص بالایی دارند (50٪ و بالاتر) ، در حالی که تولید کنندگان و خرده فروشان اغلب به 20٪ تا 30٪ راضیند.
برای کسب اطلاعات بیشتر با انجمن های صنفی در زمینه خاص خود تماس بگیرید. پس از تعیین معیار ، ببینید که چگونه می توانید با آمار دیگران آن را مقایسه کنید ، و چگونه درصد در طول زمان تغییر می کند.
چگونه آن را بهبود بخشیم
اگر کسب و کار شما نسبت به رقبای شما از حاشیه سود ناخالص پایین رنج می برد ، چندین کار وجود دارد که می توانید انجام دهید. ساده ترین مسئله این است که قیمت های خود را بالا ببرید. البته مطمئناً باید مراقب باشید که مشتریان را گول نزنید ، بنابراین تحقیقات خود را انجام دهید تا ببینید بازار چقدر تحمل خواهد داشت. یک جایگزین این است که به ترکیب محصول خود نگاهی بیندازید و روندهای های بازاریابی خود را صرف هل دادن محصولات به حاشیه بالا کنید.
یا می توانید سمت هزینه معادله را هدف قرار دهید. آیا می توانید به یک تامین کننده ارزان تر سوئیچ کنید ، یا نرخ بهتری با تهیه کننده موجود خود داشته باشید؟ اگر مدتی کسب و کار کرده اید و در حال رشد هستید ، ممکن است بتوانید با تخفیف در حجم ، مذاکره کنید ، هزینه های خود را کاهش داده و حاشیه خود را افزایش دهید. یا شاید مشکل در فرآیندهای شخصی شما باشد. تمام جزئیات مراحل تولید و توزیع خود را بررسی کنید تا ببینید فرصت هایی برای کارآمدتر شدن آنها وجود دارد یا خیر.
بازگشت سرمایه
چرا مهم است
یکی از اساسی ترین کارهایی که شرکت ها انجام می دهند ، گرفتن پول سرمایه گذاری شده (سرمایه) و تبدیل آن به سود است. بازده سرمایه ، معیاری برای اثربخشی شرکت شما در انجام این کار است و بنابراین پیگیری آن بسیار مهم است. برای اندازه گیری میزان سودآوری کسب و کاربازگشت سرمایه معیار مهمی است.
چگونه آن را محاسبه کنیم
بسته به اینکه به چه جزئیاتی می خواهید وارد شوید ، کار کردن با ROIC می تواند بسیار ساده یا بسیار پیچیده باشد.
بیایید ابتدا به روش ساده نگاه کنیم. فرمول ساده شده:
ROIC = درآمد خالص / (بدهی بلند مدت + حقوق صاحبان سهام)
اینها همه عدد هایی است که می توانید به راحتی در صورت های مالی شغلی خود بیابید. درآمد خالص عدد “خط پایین” در صورت سود است و کل بدهی و حقوق صاحبان سهام در ترازنامه است.
به عنوان مثال گوگل سال گذشته 12.2 میلیارد درآمد خالص کسب کرد و کل بدهی و سهام بلند مدت آن به 89.5 میلیارد رسید.
بنابراین ROIC 13.6٪ خواهد بود (12.2 تقسیم 89.5).
به یاد داشته باشید که ایده این است که ببینید سود شما از سرمایه ای که سرمایه گذاری کرده اید چقدر است و اگر در مقایسه با سایر شرکت ها باشید ، ممکن است آنها از روشهای کمی متفاوت استفاده کنند.
چگونه آن را ارزیابی کنیم
مانند سایر اقدامات ، نکته مهم این است که در مقایسه با نتایج خود در سالهای قبل و همچنین در مقایسه با رقبای خود به ROIC خود نگاه کنید. برای شرکت های دولتی می توانید به راحتی این حساب را در حساب شرکت ها یا در وب سایت های مالی پیدا کنید. به چند نمونه در صنعت خود نگاه کنید تا ایده ای را برای رسیدن به هدف بدست آورید. به عنوان یک قانون بسیار نادرست ، ROIC 15٪ یا بالاتر نشانگر سود سالم است ، اما برای صنایع نگاهی به مفهوم حاشیه سود مختلف متفاوت است.
چگونه آن را بهبود بخشیم
می توانید ROIC خود را از چند طریق به بالاتر هدایت کنید. شما می توانید بر روی قسمت بالای معادله ، درآمد خالص تمرکز کنید. کاهش هزینه ها باعث افزایش فوری درآمد خالص و در نتیجه افزایش ROIC می شود ، اما مراقب باشید که آن را خیلی دور از واقعیت نکنید. شما همچنین می توانید یک صعود فروش را برای افزایش درآمد انجام دهید یا سعی کنید ترکیب فروش خود را به سمت محصولات سودآورتر تغییر دهید.
همچنین می توانید روی قسمت پایین معادله ، بدهی و حقوق صاحبان سهام تمرکز کنید. آیا شما از حداکثر سرمایه خود استفاده می کنید؟ اگر اینگونه نباشد ، می توانید بدهی خود را بپردازید یا پول را به سرمایه گذاران برگردانید ، این کار باعث افزایش ROIC نیز می شود.
نسبت سربار
چرا مهم است
هزینه های سربار می تواند یک سود واقعی برای سودآوری یک کسب و کار باشد. اگر بخش بزرگی از درآمد خود را صرف روشن کردن چراغ می کنید ، برای رشد خود تلاش خواهید کرد. ما هزینه های مربوط به فروش را در بخش “حاشیه سود ناخالص” بررسی کردیم ، و این بخش دیگری از معما است: هزینه های ثابت.
چگونه آن را محاسبه کنیم
می توانید نسبت سربار خود را با استفاده از فرمول زیر محاسبه کنید:
نسبت سربار = هزینه های عملیاتی / (درآمد عملیاتی + درآمد بهره)
باز هم ، اینها همه خطوطی از صورت درآمد است. هزینه های عملیاتی “هزینه های کل” هستند ، مانند اجاره دفاتر اداری ، آب و برق ، تعمیر و نگهداری ماشین آلات و غیره. آنها برای کسب و کار شما ضروری هستند ، اما آنها به طور مستقیم درآمد ایجاد نمی کنند.
سپس ما این عدد را با درآمد عملیاتی (که در صورت درآمد پیدا می کنید) تقسیم می کنیم و به علاوه درآمد بهره از حساب بانکی یا سرمایه گذاری شما.
به عنوان مثال ، طبق گزارش سالانه 2013 ، مایکروسافت 30.8 میلیارد هزینه عملیاتی داشت . این درآمد 26.8 میلیارد درآمد عملیاتی و 0.7 میلیارد سود بهره داشته است. بنابراین محاسبه خواهد بود:
نسبت سربار = 30.8 / (26.8 + 0.7) = 1.1
چگونه آن را ارزیابی کنیم
بهتر است در رابطه با حاشیه سود ناخالص به این موضوع توجه کنیم. مایکروسافت حاشیه سود ناخالص 74 درصد دارد ، بنابراین هزینه های زیادی برای سایر هزینه ها باقی مانده است. بنابراین ، این نسبت سربار پایدار است.
اگر کسب و کار شما حاشیه سود ناخالص کمتری دارد ، از طرف دیگر ، باید هزینه های بسیار محکم تری را در هزینه ها حفظ کنید.
چگونه آن را بهبود بخشیم
این یک مورد ساده برای بهبود است: به سادگی هزینه ها را کاهش دهید. اما باید مراقب باشید. اگرچه هزینه های مستقیم به طور مستقیم در تولید درآمد سهم ندارند ، اما بازهم می توانند برای کسب و کار شما مهم باشند.
بعنوان مثال برخی از هزینه های عملیاتی می تواند هزینه تحقیق و توسعه یا هزینه تبلیغات باشد. کاهش هزینه های اجاره دفتر با انتقال به یک ساختمان کوچکتر در یک محله ارزان تر ممکن است یک اقدام هوشمندانه باشد ، اما کاهش بودجه بازاریابی شما می تواند به فروش آینده شرکت شما آسیب برساند. خلع پرسنل سرپرست در کوتاه مدت موجب صرفه جویی در هزینه می شود ، اما در سوی دیگر هزینه بیشتری برای شما به همراه خواهد داشت. بنابراین می خواهید هزینه ها را به اندازه کافی رقابتی کنید ، اما بدون اینکه کیفیت را قربانی کنید. برای اندازه گیری میزان سودآوری کسب و کاربه این معیار باید توجه کرد.
گردش مالی دارایی
چرا مهم است
روش های مختلفی برای کسب درآمد وجود دارد. برخی از مشاغل مانند والمارت و سایر فروشندگان تخفیفی دارای حاشیه سود کم اما حجم بالایی از فروش هستند. گردش مالی دارایی میزان استفاده موثر از دارایی های خود برای تولید فروش را اندازه گیری می کند.
چگونه آن را محاسبه کنیم
گردش مالی دارایی = کل درآمد / کل دارایی
عدد درآمد شما البته خط اول از صورت درآمد شما است. این میزان کل فروش شما در طول سال است. کل دارایی ها فقط مجموع کل دارایی ، تجهیزات ، موجودی و موارد دیگر شما هستند و می توانید آن عدد را مستقیماً از ترازنامه دریافت کنید.
نگاهی به گزارش سالانه والمارت 2013 نشان می دهد که درآمد 469.1 میلیارد و کل دارایی 203.1 میلیارد درآمد داشته است. این یعنی گردش مالی دارایی 2.3.
چگونه آن را ارزیابی کنیم
مهم است که با مانند خود مقایسه کنید. برگردیم به مایکروسافت. گردش مالی دارایی آن بسیار پایین تر از میزان والمارت است. اما به لطف همین حاشیه سود بالای که قبلاً دیدیم ، باز هم یک کسب و کار سودآور است.
بنابراین به اعداد و ارقام دیگر که در این آموزش نگاه کرده ایم ، نگاهی بیندازید و ببینید که چگونه آنها در کنار هم قرار می گیرند. سپس در مورد مدل کسب و کار و صنعت مورد نظر خود فکر کنید و در مورد گردش مالی دارایی مورد نظر که مناسب شماست تصمیم بگیرید.
چگونه آن را بهبود بخشیم
حتی اگر مشاغلی با حجم بالایی مانند والمارت را اداره نمی کنید ، بهبود گردش مالی دارایی شما باز هم سودآوری شما را بهبود می بخشد. چگونه انجامش بدهیم؟ این تنها نسبتی است که ما به آن توجه کردیم که هزینه بخشی از معادله نیست ، بنابراین در این حالت همه چیز در مورد رشد فروش بالای خط است. مواردی از قبیل تبلیغات ، تبلیغات ویژه ، برنامه های وفاداری ، کم کردن قیمت رقبا و یا پرداخت انگیزه های ویژه به کارکنان فروش خود را در نظر بگیرید.
همچنین به یاد داشته باشید ، گردش مالی دارایی ها در مورد تبدیل دارایی ها به درآمد تا حد ممکن است. بنابراین مهم نیست که چه نوع مشاغلی را اداره می کنید ، راه هایی برای ساده سازی فرایندهای خود و سریع تر کردن محصولات خود در بازار جستجو کنید.
مراحل بعدی
اگر به تنهایی یکی از این معیارها را بررسی کنید ، از کاربرد محدودی برخوردار است. همه آنها را با هم جمع کنید ، حال تصویری روشن از سودآوری کسب و کار خود دارید.
اکنون شما آموخته اید که این معیارها چیست و چگونه آنها را محاسبه می کنید ، و چه نتیجه ای درمورد سلامتی کسب و کار شما نشان می دهد.
بنابراین مرحله بعدی استفاده از آنها به طور منظم است. با دیدن عدد های گذشته خود شروع کنید ، در صورت امکان شاید پنج سال به عقب برگردید. یکی از اصلی ترین مزایای ردیابی معیارها ، مشاهده تغییرات در شغل شما در طول زمان است. آیا نسبت سربار شما سال به سال در حال افزایش است؟ شاید امسال سالی باشد که این هزینه ها را بررسی کنید. آیا سود ناخالص شما رو به کاهش است؟ شاید شما نیاز به بررسی ترکیب محصول خود داشته باشید و آنهایی که دارای مارک بالاتری هستند را تحت فشار قرار دهید.
البته ، شما نباید به هیچ یک از اعداد بصورت جدا نگاه کنید. اگر دلیل خوبی وجود دارد که گردش مالی دارایی شما نسبت به رقبا پایین تر است – شاید به این دلیل است که حاشیه سود بالاتری دارید – پس لازم نیست سعی کنید آنها را فقط به این خاطر منطبق کنید. اگر هزینه های شما زیاد است ، شاید به این دلیل است که شما برای تحقیقات اساسی هزینه می کنید که در درازمدت به شما پرداخت می شود ، پس آسیب زا نیست.
این معیارها می توانند به شما کمک کنند تا ببینید آیا کسب و کار شما سودآور است ، و اقدامات شما برای تقویت آن چیست.
در بقیه سری های چهار قسمتی ما ، ما به دنبال طیف وسیعی از معیارهای دیگر برای ردیابی در مناطق مختلف کسب و کار خود خواهیم بود ، از هفته آینده با برخی از معیارهای نقدینگی کلیدی شروع می کنیم تا مطمئن شوید که شما حلال هستید.
صورت حساب سود و زیان و نکاتی که در مورد آن باید بدانیم
صورت مالی عبارت است از ارائه اطلاعات دقیق و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی واحد تجاری. به صورتی که برای استفاده کنندگان آن در گرفتن تصمیمات اقتصادی سودمند باشد. یکی از اجزای صورت های مالی اساسی، صورت حساب سود و زیان است.
برای اطلاعات بیشتر درباره صورت های مالی اساسی مقاله ” صورت های مالی و کاربرد آن در تحلیل بنیادی ” را مطالعه کنید.
صورت حساب سود و زیان میزان درآمدها ، هزینه ها، و همچنین سود یا زیان انتهای دوره را که حاصل فعالیت های عملیاتی و غیر عملیاتی هستند، را مشخص میکند.
تهیه صورت سود و زیان به چند دلیل عمده صورت میگیرد. یکی از مهم ترین آنها، اطلاع از عملکرد شرکت یعنی تفاوت درآمد و هزینه است. علاوه براین، صورت سود و زیان برای تجزیه و تحلیل تغییرات میزان درآمد شرکت در طول یک دوره مالی نیز به کار میرود.
در این مقاله قصد داریم نگاهی به ساختار صورت سود و زیان بیندازیم و اجزای تشکیل دهنده آن را مورد بررسی قرار دهیم.
بخش های صورت حساب سود و زیان
صورت سود و زیان به طور کلی در سه بخش تقسیم بندی شده است:
- بخش اول: نمایش میزان درآمد حاصل از فروش محصولات یا خدمات
- بخش دوم: نمایش انواع هزینه های تحقق یافته برای کسب درآمدها
- بخش سوم: تعیین تفاوت بین درآمدهای تحقق یافته و هزینه های صورت پذیرفته
کاملا مشخص است درصورتی که درآمد بیشتر از هزینه ها باشد به معنای کسب سود و چنانچه هزینه ها بیشتر از درآمد شرکت باشد، به معنی زیان در طول دوره مالی است.
اجزا و ساختار تشکیل دهنده صورت سود و زیان
صورت سود و زیان شامل عناصر اصلی زیر است:
۱- درآمد
درآمد حاصل از فعالیت اصلی شرکت در صورت سود و زیان نوشته میشود.
سوال اصلی اینجاست که درآمد اصلی و فرعی چیست؟ برای درک بهتر، موضوع را با مثالی ادامه میدهیم؛ صاحب یک پمپ بنزین را فرض کنید، درآمد اصلی حاصل از فروش بنزین به دست میآید، همچنین در کنار جایگاه بنزین یک سوپر مارکت نیز وجود دارد که درآمد حاصل از آن به عنوان درآمد فرعی ثبت میشود.
۲- بهای تمام شده کالای فروش رفته یا هزینه های فروش
در واقع این بخش دارای ماهیت هزینه است و قیمت تمام شده کلیه اقلامی است که از موجودی کالای شرکت در نگاهی به مفهوم حاشیه سود طول یک دوره فروخته میشوند. لازم به ذکر است که در این بخش به صورت مجزا هزینه های مواد، سربار و دستمزد کارکنان مستقیم تولید و کارکنان پشتیبانی تولید درج میشود.
۳- سایر درآمد ها
سایر درآمدها شامل درآمدی میشود که از فعالیت اصلی موسسه به دست نمیآید. به عبارت دیگر فعالیت فرعی موسسه است. (فعالیت اصلی و فرعی در بخش های بالا شرح داده شده است) به طور مثال درآمد سوپر مارکت کنار جایگاه پمپ بنزین .
نکته: درآمد حاصل از سود سپره موسسه در بانک و یا درآمد حاصل از فروش ارزهای خارجی جزو درآمد فرعی است.
۴- هزینه های توزیع و فروش:
هزینه های توزیع و فروش شامل هزینه های محتمل شده برای ارائه کالا از محل موسسه به مشتریان است. مانند: هزینه بازاریابی و نقل و انتقال محصول
۵- هزینه های اداری :
هزینه های اداری به طور کلی از هزینه هایی است که به طور مستقیم در تولید و عرضه کالا و خدمات ارائه شده توسط موسسه نیست .مانند هزینه های مربوط به مدیریت و پشتیبانی.
نمونههایی از هزینه های اداری عبارتند از:
- هزینه حقوق و دستمزد مدیریت اجرایی
- هزینه های حقوقی و حرفه ای
- استهلاک ساختمان اداری
- اجاره بهای دفاتر مورد استفاده برای مدیریت
- هزینه بخش های مالی ، بخش منابع انسانی و بخش مدیریت
۶- هزینه های مالی:
هزینه های مالی معمولا از بهره وام های دریافتی و بهره اوراق قرضه تشکیل می شوند.
۷- سود ناخالص
تفاوت بین درآمد و قیمت تمام شده کالای فروخته شده قبل از محاسبه هزینه های عملیاتی، سود ناخالص نامیده میشود.
این سود میزان پوشش سایر هزینه ها را نشان میدهد و یک عامل تحلیلی مناسب برای مقایسه با سنوات قبل و شرکت های مشابه است. یادآوری میشود که هرچه موجودی انتهای دوره کمتر گزارش شود، سود ناخالص کمتر خواهد شد.
۸- سود عملیاتی
با کسر هزینههای فروش، اداری و عمومی از سود ناخالص میتوان سود عملیاتی را استخراج کرد. بهترین شاخص کارایی عملیاتی مدیرعامل یک شرکت در گزارش سود و زیان، همین سود عملیاتی است.
۹- سود خالص
این سود، حاصل کسر کلیه هزینه ها از درآمدها است. لذا بخشی از سود خالص به دست آمده ممکن است به صورت نقد و بخش دیگر آن به صورت حساب های دریافتنی در آینده باشد.
۱۰- سایر هزینه ها:
شامل هزینه هایی است که در دسته هزینه ها آورده نمیشود.
کاربرد صورت حساب سود و زیان
عملکرد یک نهاد را در صورت سود و زیان می توان در شرایط زیر ارزیابی نمود. به عبارت دیگر کاربرد صورت سود و زیان در موارد زیر می باشد :
– تغییر در درآمد فروش در دوره در مقایسه با رشد صنعت
– تغییر در حاشیه سود ناخالص ، عامل حاشیه سود خالص و ناخالص در طول دوره
– افزایش یا کاهش در سود خالص ، سود عملیاتی و سود ناخالص در دوره
– مقایسه سود آوری واحد تجاری با دیگر سازمان های فعال در صنایع
نتیجه گیری
صورت سود و زیان یکی از صورت های مالی مهم است که نتیجۀ فعالیتهای مالی یک واحد اقتصادی را در طی یک دورۀ مالی نشان میدهد. به عبارت دیگر، صورت سود و زیان بیانگر نتایج عملیات مؤسسه طی یک دوره مالی است. در این مقاله تلاش شد تا بهطور کامل صورت حساب سود و زیان برایتان تشریح شود.
اگر سوالی درباره صورت های مالی یا صورت حساب سود و زیان دارید و یا می خواهید درباره سایر فاکتور های موثر در تحلیل بنیادی اطلاعات بیشتری کسب کنید، در بخش دیدگاه های این مقاله مطرح بفرمایید.
دیدگاه شما